به مناسبت گراميداشت سالگرد ارتحال ملكوتي امام خميني (ره)؛
با رحلت حضرت امام (ره) بچه ها به راحتي دور هم جمع مي شدند، قرآن مي خواندند و براي امام فاتحه طلب مي كردند، چرا كه عراقيها مي دانستند اگر لب تر كنند اردوگاه منفجر مي شود.
نوید شاهد کرمان، آزادگان از واقعه رحلت امام خمینی(ره) به عنوان تلخ‌ترین خاطره دوران اسارت یاد می‌کنند. دوتن از آزادگان کرمانی "حجت الاسلام دایی زاده" و "سردار محمدرضا حسنی سعدی" خاطرات خود از آن روزها را اینگونه روایت می‌کنند:

ساعت 6 صبح اين خبر ناگوار را از راديو پخش كردند. حال و هواي بچه هاي اردوگاه در آن لحظات قابل وصف نبود. ساعتها ساكت بودند. هيچ كس ميلي به خوردن همان يك وعده غذاي روزانه نداشت. كم كم جلسات شروع شد بطوريكه يك نفر صحبت مي كرد و ديگران گريه مي كردند. حاج آقا ابوترابي به بچه ها وعده داده بود كه هر كس حافظ كل قرآن شود او را بعد از آزادي، خصوصي به ديدار امام (ره) مي برد. بچه ها از زنده بودن و حضور امام احساس دلگرمي مي كردند. دو نكته عجيب بعد از رحلت امام بود كه بايد بگويم. اول اينكه عراقيها قبل از آن هر روز حتي شهادت ائمه (ع) از بلندگوها موسيقي پخش مي كردند، اما بعد از رحلت امام بلندگوها تا يك هفته قطع بود و دوم اينكه تا قبل از آن تجمع بيش از دو نفر ممنوع بود ليكن با رحلت حضرت امام (ره) بچه ها به راحتي دور هم جمع مي شدند. قرآن مي خواندند و براي امام فاتحه طلب مي كردند. چرا كه عراقيها مي دانستند اگر لب تر كنند اردوگاه منفجر مي شود.
راوی: حجت الاسلام محمد رضا دايي زاده
روح خدا به خدا پيوست/ خاطرات آزادگان کرمانی از روز ارتحال امام(ره)

در دوران اسارت يك راديو داشتيم كه مخفيانه خبرها را گوش مي داديم و اخبار ايران را بين ساير اسرا پخش مي كرديم در ايامي كه امام (ره) بيمار بودند ما اخبار كسالت و بيماري ايشان را پيگيري مي كرديم. شخصيت امام در ذهن اسرايي كه شب و روز شكنجه مي شدند بسيار استثنايي و دوست داشتني واميد بخش بود. اولين بار رسما از راديو اعلام شد كه امام تحت عمل جراحي قرار مي گيرند. همان روز ساعت 6بعد از ظهر در اردوگاه باري شفاي امام مراسم دعا و نيايش برگزار كرديم و ساعت 8 شب از راديو شنيديم كه درايران هم مردم به تكايا، مساجد و حسينيه ها رفته وبراي سلامتي امام دعا مي كنند و ما اينكار را در اسارت زودتر انجام داديم.
روز 14 خرداد متوجه تغيير رفتار عراقيها شديم كه با احتياط با بچه ها برخورد مي كنند من راديو را برداشتم و به داخل حمام رفتم. بچه  ها نگهباني مي دادند تا كسي متوجه نشود. راديو را كه روشن كرديم از برنامه هاي راديو را برداشتم و به داخل حمام رفتم. بچه ها نگهباني مي دادند تا كسي متوجه نشود. راديو را كه روشن كرديم از برنامه هاي راديو ايران متوجه شديم كه حضرت امام به رحمت خدا رفته اند. همه گريه مي كردند. شب در آسايشگاه هنگامه اي به پا بود. وقتيكه وصيت نامه حضرت امام در اوج حزن و اندوه توسط آيت الله خامنه اي قرائت شد، دوستي مي گفت: خدا پيامبر گونه اي را از ما گرفت و انشالله علي گونه اي به ما بدهد.
بعد از انتخاب حضرت آيت الله خامنه اي به مقام رهبري، دلم ميخواست پنجره ها و نرده هاي آسايشگاه را بشكافم وبه همگان بگويم كه همه چيز به خير و خوشي تمام شد و رهبر عزيزمان آيت الله خامنه انتخاب شدند. با انتشار اين خبر دوستان مقداري تسكين پيدا كردند. شبهاي بعد كه در ايران وداع با حضرت امام بود ما در اسارت مخفيانه عكسهايي از حضرت امام كه بچه ها نقاشي كرده بودند و ماكتي به صورت قبر درست كرديم، ملحفه سفيدي روي آن انداختيم و بچه ها دور از چشم عراقيها يكي يكي با امام وداع و تجديد پيمان كردند.
راوی: محمد رضا حسني سعدي

"منبع: شمیم عشق"
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده