سالروز شهادت
کروهک های منافق روز به روز در مناطق کردستان فعالتر می شدند و امنیت کشور را به خطر می انداختند . درگیریهای که هر روزه در آن مناطق صورت می گرفت عده ی زیادی از مردم را به کشتن می داد . ارتش و نیروهای نظامی دیگر وارد عمل شدند و نیروهای خود را در غرب مستقر کردند


به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید کریم عرب قشقایی/ در تاریخ دوم آبان 1331در روستای حصار امیر از توابع شهرستان پاکدشت به دنیا آمد . پدرش ابوالقاسم و مادرش اصلی نام داشت. در حد دوره ابتدایی درس خواند. استوار دوم نیروی زمینی ارتش بود.سال 1353 ازدواج کرد وصاحب یک پسر ویک دختر شد. نهم مرداد 1359 در بانه هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.مزار وی در گلزار شهدای روستای ده امام شهرستان زادگاهش قرار دارد.
پاکسازی
همه می دانستند که او یکی از بهترین ورزیده ترین راننده های تانکهای چیفتن بود . سالها کار در نیروی زمینی ارتش او را با مسائل مربوط به جنگ های زمینی و نیروهای زمینی آشنا کرده بود . رانندگی تانک برایش به راحتی ماشین سواری بود .

پنج ساله که بود پدرش را از دست داد . کریم پسر درس خوانی بود و با وجود فوت پدرش و تنگی معیشت تا پنجم ابتدایی را هم خواند : اما سختی کار به حدی رسید که او مجبور شد برای کار کردن دست از درس خواندن بکشد . وارد ارتش که شد ، هنوز انقلاب نشده بود . از همان زمان هم کریم با دوستانش در فعالیتهای انقلابی شرکت می کرد. شرکت در تظاهرات علیه رژیم و پخش اعلامیه از جمله کارهای او در اوقات فراغتش بود .

در کمیته انقلاب و بنیاد مستضعفان هم فعالیت می کرد ، تا اینکه به فرمان رهبر برای پاکسازی مناطق کردستان راهی جبهه شد .

کروهک های منافق روز به روز در مناطق کردستان فعالتر می شدند و امنیت کشور را به خطر می انداختند . درگیریهای که هر روزه در آن مناطق صورت می گرفت عده ی زیادی از مردم را به کشتن می داد . ارتش و نیروهای نظامی دیگر وارد عمل شدند و نیروهای خود را در غرب مستقر کردند . کریم به حکم ماموریت خود نگاه کرد که دستور اعزام به کردستان را داشت .

به سختی هایی که از کودکی بدون وجود سایه پدری مهربان در زندگی لمس کرده بود فکر کرد . مادر اشکی را که روی گونه اش چکیده بود با گوشه روسری پاک کرد و کریم را با قرآن و کاسه ای آب ، بدرقه کرد .

چهار ماه از حضورش در کردستان می گذشت و گروههای منافقین یکی یکی تار و مار می شدند و کریم را در این قضیه از سرسخت ترین دشمنان خود می دانستند . آن روز او اسلحه اش را پر کرد به صدای تک تیرهایی که شلیک می شد گوش کرد . درگیری هر لحظه شدیدتر می شد و کریم از پشت دیوار که بیرون آمد ، سردی و سوزش گلوله را در وجودش حس کرد و لحظاتی بعد چشمهای همیشه هوشیارش را به روی دنیا بست .

منبع: برگرفته از اسنادشهید درمخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده