به مناسبت سالگرد شهادت شهیده «طاهره اشرف گنجویی»؛
وقتی که تیرها به جان طاهره نشسته بود، او در یاد شب شهادت حضرت زهرا (س) بسر می برد، مادر فریاد کشید: یا شهید مظلومه، یا فاطمه زهرا (س).
نوید شاهد کرمان، با ذکر یا زهرا(س) توانست پدر را راضی کند. بعد از یک دوره ی معلمی درکرمان به سرآسیاب برگشت و تصمیم گرفت به کهنوج رود. موضوع را با پدر مطرح کرد. پدر در جواب گفت: آنجا تنها نرو، جاده اش امنیت ندارد.
طاهره گفت: هر جا باشم با خواست خدا و اجازه شما هستم. ذکر یا زهرا (س) باز به طاهره کمک کرد تا پدر را راضی کند.
پدر گفته بود تنها نرود و مادر را همراهش کرد. این دعای پدر بود، اما مادر از همان بچگی های طاهره که خواب کوچ پرستوها را در محرم پائیز دیده بود، دانسته بود که مصلحت خدا در رفتن اوست. مادر بعد از دعای پدر بلند تکرار کرد«خدایا به مصلحتت ما را صبر بده.» 
اتوبوس دل شب را می کاوید و پیش می رفت. طاهره از پنجره به سیاهی بیرون خیره مانده بود. مادر صدایش کرد، رویش را به مادر کرد و لبخند رضایتی از بودن مادر بر چهره مهربانش نشست. آرام گفت: مادر. مادر جواب داد: جان مادر.
طاهره گفت: مادرجان مواظب بچه ها باش! مواظب نمازشان باش، به من قول دادند، هر روز قرآن بخوانند، شما متوجه شان باش. مادر نگران شد و گفت: تو هم مواظب خودت باش. طاهره چشمهایش را بربست و گفت: مادر، می دانی امشب چه شبی است؟ شب شهادت خانم فاطمه زهرا (س)ست.
چیزی از حرف مادر و دختر نگذشته بود که سرعت اتوبوس کم شد. صدای شلیک ها پیاپی رگبار گلوله که به بدنه اتوبوس اصابت می کرد سکوت شب را شکسته بود.
راننده فریاد زد، پیاده شید، ببینید این لامذهب ها چکار می کنند. مادر از جا بلند شد، طاهره جان، طاهره جان پیاده شو. مادر! طاهره جان! طاهره!مادر، چادر را کنار زد، پهلوی طاهره را دریده ی تیر دید و همان لحظه وقتی که تیرها به جان طاهره نشسته بود و او در یاد شب شهادت حضرت زهرا (س) بسر می برد. مادر فریاد کشید: یا شهید مظلومه، یا فاطمه زهرا (س)

خاطراتی پیرامون شهید طاهره اشرف گنجویی:
-ایشان برای رضای خدا در فعالیت های پشت جبهه از جمله بافتن لباس برای رزمندگان حضور داشتند.
-همیشه آرزوی شهادت داشت، به طوری که در تشییع جنازه یکی از شهدای سراسیاب (شهید مهدیزاده) به او غبطه می خورد و تاکید داشت که اگر شهید شدم خوشحال باشید.
- در حال رسیدن به محل کارش نزدیک بارگاه سفلی درحالیکه در اتوبوس بودیم، نوار قرآن را بیرون آورد و گفت فردا شهادت حضرت فاطمه(س) است، می خواهم برای بچه ها قرآن بگذارم*تا با آن آشنا شوند و در همین حال بود که با اصابت گلوله اشرار به شهادت رسید.
راوی: مادر شهید

هر پنجشنبه گلزار شهدا می رفتیم، پنجشنبه آخر گفت دوست دارم یک شرط ببندیم که هر کدام زودتر در آغوش خدا آرام گرفتیم ، به خواب دیگری بیاییم و از حال خود خبر دهیم.
از من سوال کرد دوست داری قبرت کجا باشد، گفتم دوست دارم سایبان داشته باشد اما او گفت من قبربدون سایبان در بیابان را بیشتر می پسندم.
بعد از شهادتش در عالم خواب از او سوال کردم آیا در هنگام مرگ احساس درد داشتی؟ شهیده لبخندی زد و ظرف آب جوش را روی بدنم ریخت اما من داغی آب را حس نکردم، و او گفت تیری که به من اصابت کرد مصداق این ظرف آب جوش بود که بر خلاف ظاهرش هیچ دردی نداشت.
راوی: خواهر شهید

شهیده طاهره اشرف گنجوئي/ يكم بهمن 1348، در روستا‌ي سرآسياب‌ فرسنگي از توابع ‌شهرستان‌ كرمان چشم به جهان گشود. تا پايان  مقطع كارداني در دانشگاه تربيت معلم درس خواند. معلم بود، ششم آذر 1371، در كهنوج كرمان بر اثر اصابت گلوله به سر توسط اشرار به شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده