لبخندی زد و گفت:« اگر سالم بودم ، باز هم به جبهه می رفتم. من افتخار می کنم که جانبازم. اگر می توانستم ، باز هم می رفتم و می جنگیدم.»
نوید شاهد کرمان، تپش قلبش زیاد بود و دستهایش می لرزید ; با این حال عازم جبهه بود . به او گفتم:« با این اوضاع بدِ قلبت به جبهه نرو.» گفت:« باید بروم ، وظیفه ام رفتن است.» 

هر چه اصرار کردم ، کوتاه نیامد و رفت . بعداز مدتی در عملیات کربلای پنج ، قطع نخاع شد . 
طی چهار سال و اندی جانبازی ، یک پایش در بیمارستان بود و پای دیگرش در خانه . هر وقت حالش را می پرسیدم، می گفت : «الحمدالله» 

یکبار به او گفتم:« مجید! از تحمل این همه زجر، آن هم هر روز، ناراحت نیستی؟ دلت برای روزهایی که سالم بودی ، تنگ نشده ؟»» 

لبخندی زد و گفت:« نه، الحمدالله . اگر سالم بودم ، باز هم به جبهه می رفتم. من افتخار می کنم که جانبازم. اگر می توانستم ، باز هم می رفتم و می جنگیدم.» 

راوی: برادر شهید
منبع: ره یافتگان کوی یار
افتخار می کنم که جانبازم/ شهید مجید یوسف زاده


شهید مجید یوسف زاده/ در روستای فتح آباد علیاء از توابع شهرستان زرند بدنیا آمد.پدرش حسین کشاورز بود و مادرش نوش آفرین نام داشت.

تا اول راهنمایی درس خواند و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت پنجم خرداد 1370 در زرند بر اثر صدمات ناشی از جراحات جنگی به شهادت رسید.

پیکر وی در گلزار شهدای امامزاده عبدالله تاج آباد زرند به خاک سپرده شد.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده