شهيد قنبري در مورد اهميت نماز و واجبات الهي به همه و بخصوص افراد خانواده توصيه اكيد مي‌كردند و مي‌گفتند نماز موجب عزت مومن و آرامش قلب اوست...
نويد شاهد كردستان:

شهيد عبدالله قنبري (1359ـ1330)

شهيد "عبدالله قنبري" فرزند "صيد محمد" و "گل گز" در روز دهم خردادماه سال يك هزار و سيصد و سي در " سريش آباد" در دامان خانواده‌اي مومن و متدين به احكام و موازين اسلام ديده به جهان هستي گشود.

عبدالله هشت ساله بود كه پدرش به ديار حق شتافت. تحصيلات عمومي خود را تا كلاس پنجم ابتدايي ادامه داد سپس به آموزش قرآن روي آورد و به علت علاقه شديدي كه به قرآن داشت توانست پله‌هاي ترقي را يكي پس از ديگري پشت سر بگذارد.

اين شهيد گرانقدر در دوران جواني خود مكتب‌خانه‌اي تاسيس كرد و جهت آموزش قرآن به نوجوانان همت گماشت. مدتي نيز تعليم قرآن دوره‌ي ابتدايي دانش‌آموزان مدارس زادگاهش را برعهده داشت

پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي و شروع شرارتهاي عوامل كوردل ضدانقلاب در منطقه تصميم گرفت كه به نبرد حق عليه باطل بشتابد. بنابراين لباس رزم به تن كرد و پس از جهادي مستمر در 6/3/59 در درگيري با عوامل ضدانقلاب در "صلوات آباد" سنندج به قله رفيع شهادت صعود كرد و در جمع افلاكيان منزل نمود. مزار پاكش در گلزار شهداي زادگاهش واقع است. از اين شهيد سعيد دو فرزند دختر به يادگار مانده است.

شهيد قنبري در مورد اهميت نماز و واجبات الهي به همه و بخصوص افراد خانواده توصيه اكيد مي‌كردند و مي‌گفتند نماز موجب عزت مومن و آرامش قلب اوست و همچنين در رابطه با اطاعت از امام (ره) و دفاع از انقلاب اسلامي سر از پا نمي‌شناخت و عاشق امام بود و هيچ چيز او را از اهدافش كه همان دفاع از امام و ارزشهاي انقلاب اسلامي بود باز نمي‌داشت.

وي در فصل تابستان مشغول كشاورزي و دامداري مي‌شد و در فصل پاييز و زمستان آموزش قرآن را در منزل محقر خود برگزار مي‌كرد. بطوريكه نوجوانان و جوانان در مكتب‌خانه‌ي ايشان حاضر مي‌شدند و احكام شرعي را فرا مي‌گرفتند.

"عبدالله" معلم و قاري قرآن بود و يكي از روحانيون چنين بازگو مي‌كند. بنده حدود ده سال بيشتر نداشتم كه به مكتب نزد ايشان مي‌رفتم. يك روز كه به همراه ابوي و شهيد در كوچه مي‌رفتيم. شهيد از من خواست سوره حمد و توحيد را بخوانم بنده آنها را قرائت كردم ايشان در آن زمان ده ريال به من جايزه دادند كه علاوه بر ارزش مادي در آن زمان بسيار مشوق خوبي در ادامه تعليم قرآن براي من بود.

الحمدالله اكثر كساني كه در حضور ايشان آموزش قرآن ديده‌اند طلبه علوم ديني هستند يا اهل مسجد و قران مي‌باشند.


عشق حسيني

از كامياران به طرف قروه حركت مي‌كرديم با توجه به اينكه اسلحه كمي داشتيم فقط چند قبضه اسلحه (ام، يك) مانده بود يك سري از آنها از جمله شهيد عبدالله قنبري بعنوان نگهبان از خودروهاي بعدي كه بطرف قروه حركت مي‌كرديم انجام وظيفه مي‌نمودند‌، اين شهيد عزيز از آنجا تا قروه براي ما سورة جمعه و انا انزلنا و يك سري از آيه‌هاي كوچك قرآن را تلاوت مي‌كردند. بله عزيزان آياتي را كه شهيد عبدالله قنبري در ايام عملياتها مي‌خواند. (مَثَل كساني كه مي‌دانند و برخلاف آن عمـل مي‌كنند مَثَل حماري است كه بار كتاب را به دوش مي‌كشد‌. اي پيامبر به آنها بگو كه اگر مي‌پنداريد كه واقعاً فقط شما دوست خداييد نه ديگران پس تمناي مرگ كنيد اگر راست مي گوييد.)

چرا كه علامت دوستي با خدا آرزوي مرگ و شوق لقاي اوست‌. بله در زمانه‌اي كه صداي هل من ناصر ينصرني حسين زمانه به گوش رسيد‌. فقط مشتاقان وصال دوست‌، نداي او را لبيك گفتند‌، نه هر كسي‌. تعداد زيادي بودند كه ذره‌اي محبت و شوق خدا را در دل نداشتند‌، فلذا سالها خود را پنهان كردند كه قدم به جبهه نگذارند‌. اما بماند كه تاريخ اگر روسفيدي شهيد قنبري را ثبت و ضبط كرد و او را بعنوان الگوي صبر و استقامت براي ديگران مطرح كرد‌.

روسياهي و خواري و نكبت را هم براي فراريان از خدا و جهاد ثبت و ضبط كرد‌. و اكنون اگر نامي مانده تنها نام شهيدان همچون عبدالله قنبري است نه نام خودفروختگان فراري‌. و از اين به بعد هم قائده بر همين منوال است كه پويندگان راه شهيد قنبري‌، همان استاد جلسه قرآن‌، فقط باقي و ماندگارند‌.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده