شهید حسینی اکثر تابستانها را که همسن و سالهای او معمولاً به بازی و تفریح می گذراندن در جائی مشغول کار می شد پس از آنکه قادر به ادامه تحصیل نبود به یک مغازه خیاطی رفت و تا شروع خدمت مقدس سربازی در آنجا کار می کرد در این بین دائماً اصرار می ورزید که به جبهه های نبرد حق علیه باطل برود اما چون من که برادرش هستم.
مروری به زندگی شهید «مهرداد حسینی»

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید مهرداد حسينی / هفتم آذر 1346 ، درشهرستان ری چشم به جهان گشود. پدرش علی محمد، در نجاری کار می کرد و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم راهنمايی درس خواند. خياط بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. بيست و يكم فروردين 1366 ، با سمت تک تيرانداز در شلمچه بر اثر اصابت تركش و قطع سر، شهيد شد. پيكر وی را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند. او را محمد نيز می نامیدند.

از تواد تا شهادت؛

شهید مهرداد حسینی نراقی که در منزل او را محمد صدا می زدند در تاریخ هفتم آذر 1346 در شهر ری ایستگاه منصور آباد در خانواده ای متوسط دیده به جهان گشود تا سن شش سالگی را مانند تمام کودکان دیگر گذراند و پس از آن به مدرسه رفت تحصیلات ابتدایی را به پایان رساند و به مدرسه راهنمایی راه یافت که تقریباً مشکلات و ناراحتی هائی برای او به وجود آورد در کلاس دوم راهنمائی درس می خواند که در راه مدرسه بر اثر تصادف و ضربهای که به سرش خورد مدت یکسال و اندی را در بیمارستان و خانه به حالت استراحت گذراند و پس از آن نتوانست به تحصیل ادامه دهد.

شهید حسینی اکثر تابستانها را که همسن و سالهای او معمولاً به بازی و تفریح می گذراندن در جائی مشغول کار می شد پس از آنکه قادر به ادامه تحصیل نبود به یک مغازه خیاطی رفت و تا شروع خدمت مقدس سربازی در آنجا کار می کرد در این بین دائماً اصرار می ورزید که به جبهه های نبرد حق علیه باطل برود اما چون من که برادرش هستم.

در حال گذراندن دوران سربازی بودم پدر و مادرم اجازه این کار را به او ندادند تا اینکه خدمت من به پایان رسید و او به طور داوطلب برای گرفتن دفترچه آماده به خدمت به پادگان مراجعه کرد تاریخ اعزام به خدمت او 18/11/65 بود ولی از آنجا که شوق و اشتیاق فراوانی برای رفتن به جبهه داشت پانزده ماه زودتر یعنی در تاریخ 18/8/64 به طور داوطلب به سربازی رفت آموزشی را در دزفول گذراند و پس از آموزشی به تهران منتقل شد.

مدتی را که در تهران خدمت می کرد چندین بار به امیریه مامور شد و مدت ماموریتهای او غالباً یک ماه و یا چهل و پنج روزه بود بعد از آن مدت هفت ماه در تهران ستاد نیروی هوائی به عنوان دژبان خدمت می کرد ولی در تمام این مدت به گفته افسران و درجه داران و هم خدمتیهای یگان مربوطه اش دائماً در تلاش بود که به جبهه اعزام شود تا اینکه پس از برنامه ریزیهایی که کرد در تاریخ 20/11/65 با سپاه مهدی به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت یک ماه در جبهه ماند.

و پس از انجام یک عملیات به مرخصی آمد مدت پانزده روز که ده روز آن مرخصی تشویقی بود در تهران ماند و به جبهه رفت ولی دوباره پس از بیست و چهار ساعت یک مرخصی ده روزه به او دادند که آمد و برای آخرین بار در تاریخ 14/1/66 بسوی جبهه روانه شد در روز رفتن به ما گفت که شاید این سفر آخر من باشد.

آخر او چگونه می دانست که دارد به سوی خدایش می شتابد تا اینکه در روز بیستم فروردین 1366 در حالی که در سنگر خود با دوستش نشسته بود بر اثر فرود آمدن گلوله تانکی به لقاءالله پیوست شهید حسینی مانند مولایش حسین ابن علی (ع) سر در بدن نداشت و عاشقانه در دامان سرورش حسین(ع) جان سپرد.

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده