برشی از کتاب «بگو به جان امام»؛
ماشین در مسیر، به کمین ضد انقلاب برخورد کرده بود، متأسفانه شهید ایرانمنش زنده به دست عوامل گروهک‌ها افتاد. بعد از چند روز جنازه‌اش را تحویل گرفتم و دیدم که آثار شکنجه و سوختگی و داغ شدن روی بدنش بود.
به گزارش نوید شاهد کرمان، شهید «علی ایرانمنش» سال 1344 در شهر کرمان متولد شد. پس از پیروزی انقلاب و آغاز ناآرامی‌ها در غرب کشور، در حالی که هنوز کلاس دوم راهنمایی بود، درس و مدرسه را رها کرد و به آن منطقه رفت. علی روز جمعه 26 دیماه سال 1359  در درگیری با گروهک‌های ضد انقلاب در  پیرانشهر پس از اسارت و شکنجه‌های فراوان، به شهادت رسید.

در کمین ضدانقلاب/ آثار شکنجه و سوختگی روی بدن علی بود
خاطراتی از این شهید نوجوان «علی ایرانمنش» را با هم مرور می کنیم:

***پاییز سال 59 که متاسفانه تاریخ دقیق آن را به یاد ندارم، با هم از کرمان به پیرانشهر در غرب کشور اعزام شدیم. این شهر تقریباً با عراق هم‌مرز است. ما برای کار فرهنگی و رزمی به آن منطقه بسیار پر خطر رفته بودیم. علی از نظر سنّی از همه‌ی بچّه‌های اعزامی کوچک‌تر اما روحیه‌ای بالا و شاداب داشت. وضعیت منطقه به گونه‌ای بود که انگار روزها دست ما و شب‌ها دست گروهک‌های ضد انقلاب قرار داشت. لذا شب‌ها حکومت نظامی اعلام می‌شد.

***علی با وجود سنّ کمی که داشت، اما کارهای جالبی می‌کرد. مثلاً یک ضبط صوت دستش می‌گرفت و می‌رفت بین مردم با آن‌ها در مورد انقلاب و تأثیرات آن مصاحبه می‌کرد. سئوالات قشنگی مطرح و به نوعی مردم را بیشتر با انقلاب اسلامی و اهداف آن آشنا می‌کرد. 

***یک روز که جمعه بود و بچّه‌ها در حال رسیدگی به امور شخصی خود بودند، بیسیم به صدا در آمد و فرمانده از آن طرف خط، گفت: در منطقه درگیری شده و تعدادی نیرو نیاز داریم.
 با پایان یافتن جمله‌ی فرمانده، اولین کسی که اسلحه را برداشت و اعلام آمادگی کرد، علی بود. تا ما آمدیم به خود بجنبیم، دیدیم ماشین پر شده و حرکت کرد. متأسفانه ماشین بچّه‌ها در مسیر، به کمین ضد انقلاب برخورد کرده و هدف قرار گرفته بود. ضد انقلاب سنگرها را طوری طراحی کرده بودند که هم‌سطح زمین بود و اصلاً دیده نمی‌شدند. لوله تیربار روی زمین و ماشین را در جاده هدف گرفته بودند. 6 نفر از بچّه‌ها در دم به شهادت رسیده و علی از ماشین بیرون افتاده بودند. علی اسلحه‌اش را روی رگبار گذاشته و هیچ حرکتی نکرده بود تا ضد انقلابیون به او نزدیک شوند. با نزدیک شدن افراد گروهک‌ها، علی خشاب اسلحه را روی آنها خالی کرده و چند نفر از سرکردگان ضد انقلاب را به درک واصل می‌کند.
 متأسفانه علی زنده به دست عوامل گروهک‌ها افتاد. من بعد از چند روز جنازه‌اش را تحویل گرفتم و دیدم که آثار شکنجه و سوختگی و داغ شدن روی بدنش بود. مشخص می‌شد که او را بسیار شکنجه کرده‌اند. دندان‌های علی را شکسته بودند.

راوی: «علی مهدی‌زاده» هم‌ رزم شهید
منبع: کتاب «بگو به جان امام»

پایان پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده