نوید شاهد - شهید "نعمت‌الله عبیری" در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «با چه‌رویی درِ خانه خدا را بزنم چون در گناه غرق شده‌ام، ولی باز امیدوارم که خداوند مرا از این منجلاب گناه بیرون بکشد. آرزو دارم قبل از رفتنم، چهره پرنور و درخشان آقایم حضرت مهدی (عج) را بار دیگر ببینم و از راز دلم برایش بگویم.» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه فرازهایی از وصیت‌نامه این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.

ب


به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید نعمت‌الله عبیری بیستم فروردین ۱۳۴۵ در روستای عبیرآباد از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش علی‏‌اکبر، کشاورز بود و مادرش نرجس‌‏خاتون نام داشت. دانش‌‏آموز اول متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهاردهم تیر ۱۳۶۳ در بانه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکرش را در گلزار شهداي فردوس‏رضای شهرستان زادگاهش به خاک سپردند. 

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید

امیدوارم که در راه معبودم شهید شوم چون شهادت راحت‌ترین، آسان‌ترین و شیرین‌ترین راه است برای رسیدن به خدا. دیگر برای من ننگ است که در راحتی به سر برم و مشاهده کنم که برادرانی که از من کوچک‌ترند ولی مقامشان نزد پروردگار بالاتر است، به جبهه می‌روند و شهید می‌شوند و من راحت نشسته‌ام.

با چه‌رویی درِ خانه خدا را بزنم؟

من دیگر طاقت ماندن در این دنیای فانی و گناه کردن را ندارم. دیگر نمی‌دانم با چه‌رویی درِ خانه خدا را بزنم چون در گناه غرق شده‌ام، ولی باز امیدوارم که خداوند مرا از این منجلاب گناه بیرون بکشد. آرزو دارم قبل از رفتنم، چهره پرنور و درخشان آقایم حضرت مهدی (عج) را بار دیگر ببینم و از راز دلم برایش بگویم.

دوست می‌داشتم که اگر خداوند سعادت شهادت را نصیبم کرد، برادری اسلحه‌ام را بر می‌داشت و نمی‌گذاشت جای من خالی بماند.

از کلیه اقوام و دوستان و آشنایان دور و نزدیک می‌خواهم که برای من گریه و زاری نکنند که دشمنان اسلام از گریه و زاری شما در انظار سوء استفاده می‌کنند.

مردن در بستر را ننگ می‌دانم

من مردن در بستر را ننگ می‌دانم و می‌خواهم که بدنم تکه‌تکه شود تا در آخرت پیش مولایم حسین (ع) و ائمه اطهار (ع) سربلند و سرافراز باشم. مگر خون من از علی اکبر حسین (ع) رنگین‌تر است؟ مگر خون من از عباس و قاسم رنگین‌تر است؟

پس چه خوب است که این چند روز عمر را در راه خدا و عبادت او باشیم تا در قیامت سرافراز و سربلند و شاد باشیم.

چند قطعه شعر براى يادگارى مى‌نويسم:

مسوز از داغ من هرگز برادر/ منال از داغ من هرگز برادر

مزن بر سينه و سر/كه مهدى مى‌رسد آخر

اگر باشد قرار آخر بميرم/ نمى‌خواهم كه در بستر بميرم

خدايا كن شهادت را نصيبم/كه همچون اكبر و اصغر بميرم

خدايا پاك بگردان گرد گناهم/كه يکبار دگر مهدى ببينم

والسلام عليكم و رحمت‌الله و بركاته

نعمت‌الله عبیری ۶۳/۱/۲۹ 


منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان / نشر فاتحان-قائمی


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده