معرفی شهدای استان (229 )
می گفت مادر جان، صبر کن خدمتم تمام شود. ببین چطور زحماتت را تلافی خواهم کرد. تو برایمان زحمت بسیار کشیده ای. تو مادر نیستی، نور خدا هستی که برایمان آمده.

نوید شاهد ارومیه: شهید عزت ا... عبدالخانی متولد 1336، بزرگ شده پدری خداشناس و مادری پاکدامن که شیرزنی اسوه بود. عزت اله در تهران درتمامی راهپیمائیها شرکت می کرد و بسیار فعال بود  تا اینکه در تظاهراتی که در هشتم بهمن ماه سال 57 در میدان انقلاب برگزار شده بود، در اثر اصابت گلوله مأمورین ژاندارمری به فیض شهادت نائل آمد.

 

عزت اله در سال1336 در روستای ایواوغلی در توابع شهرستان خوی به دنیا آمد.

پدرش كشاورز بود و مردی خدایی که زيبائي طبيعت را مي شناخت و قدر نعمت ها را مي دانست و طبعي بلند داشت.

عزت اله زير نظر چنين پدري تربيت يافت اما صد حیف بر چنین پدر که حضور در محضر خدا را پذریرفت وعزت اله در دو سالگي از نعمت آن محروم شد و پدر را از دست داد.

مادرش شیرزنی بود كه در دامان پاک خود بچه ها را بزرگ کرد و کارهای خانواده را نیز به کمک آنان انجام می داد.

اما او مادری داشت که شیرزنی فداکار بود و تمام همت و تلاشش را در راه تربيت نیکوی فرزندانش گماشت. او شیرزنی بود كه در دامان پاک خود بچه ها را بزرگ کرد و با سختی تمام آنها را به مدرسه فرستاد، عزت اله نیز خیلی باهوش بود و همیشه در مدرسه شاگرد اول می شد.

عزت اله زمانیکه بزرگتر شد به دنبال روزي و كار به تهران رفت و از آنجا به خدمت سربازی اعزام شد.

  بعد از پايان خدمت سربازي به استخدام اداره مخابرات تهران درآمد و به فعالیتش ادامه داد.

شهید فردی مؤمن و باایمان و معتقد به خدا بود و علاقه بسیاری به مساجد داشت،  هر کجا می دانست سخنرانی اسلامی وجود دارد در آن شرکت می کرد. علی الخصوص در ماه محرم الحرام و رمضان، که دست از کار می کشید و در عزاداری ها و مجالس شرکت می نمود.

عزت ا... همیشه در حال قرآن و نماز خواندن بود و هنگامی که به  مرخصی می آمد به من کمک می کرد.

حتی یکبار در راه رمضان به مرخصی آمده بود که از صبح تا شب در مسجد قرآن می خواند و در نماز جماعت شرکت می کرد و در ماه محرم نوحه می خواند،  ایمان  و روحیه ای قوی داشت .

 با شروع انقلاب به همراه امت مسلمان در تمام تظاهرات شركت می كرد و در تمامی فعاليت های انقلاب پا به پای انقلابیون پیش می رفت.

در دوران انقلاب، روزهای نزدیک به پیروزی بود که شب و روز در تظاهرات خیابانی شرکت می کرد و بالاخره در تظاهراتی که در هشتم بهمن ماه سال 57 در میدان انقلاب برگزار شده بود، در اثر اصابت گلوله مأمورین ژاندارمری به فیض شهادت نائل آمد.

 پیکر پاکش توسط همشهریان به خوی آورده شده و در قبرستان ایواوغلی به خاک سپرده شد.

 خبر شهادت او را خانواده اش از راديو مي شنوند و بدين ترتيب به آرزوی ديرينه خود كه در جواب مادرش گفته بود، مادر جان دنيا دو روز است و همه ما خواهيم مرد؛ چه بهتر كه در راه اسلام شهيد شويم، به فیض شهادت نائل آمد .

از او خاطره ای دارم که می گفت مادر جان، صبر کن خدمتم تمام شود. ببین چطور زحماتت را تلافی خواهم کرد. تو برایمان زحمت بسیار کشیده ای. تو مادر نیستی، نور خدا هستی که برایمان آمده. تو فرشته هستی و خدا کریم است، شما غصه نخور.

می گفت : مادر جان خوش به سعادت تو که چنین فرزندی تربیت کرده ای و در راه اسلام قربانی امام حسین(ع) می کنید.

من نیز افتخار می کنم به پسرم  و به شهادتش، چرا که پسرم به سعادت و آرزوی خود رسید.

 

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده