
نوید شاهد قزوین:
وصیت نامه شهید تقی رحمانی
خدایا! قرآن را آویزه گوش فرزندانمان قرار ده
ستایش سزاوار پروردگاری است که انسان را از خاک آفرید و دوباره به خاک بر
می گرداند و بعد از آن، دوباره زنده می کند و در یوم الحساب از او سؤال می
کند، تا برای رفتار خود در دنیا پاسخ گوید و هر کس را از نیکی ها و بدی
هایش در دنیا کارنامه ای است؛ پس باید انسان بداند که چه هست و به چه هدف
خلق گردیده است و خلیفه خدا بودن، یعنی چه؟!
...و اینک که می رویم تا پرچم خونین کربلا را در سراسر گیتی، به همت
اماممان، خمینی بت شکن، به اهتزاز درآورده و زمینه حکومت عدل جهانی را برای
ظهور حضرت ولی عصر(عج) ایجاد نماییم، تا وعده خداوند -که حکومت مستضعفین
است- به ثبوت برسد، نباید در هیچ راهی سکوت اختیار نماییم و کوتاهی به خرج
دهیم.
در این راه من نیز میل دارم به خیل عزیزانی که در جبهه های جنگ با کفر
مشغول نبرد هستند، بپیوندم و این مکتوب را به عنوان آخرین کلام و وصیتنامه
می نگارم، تا نشانگر هدف و ایده ام بوده و راهگشایی برای نسل آینده و
باقیماندگان باشد.
اولین هدفم از این عزم، ادامه همان راه سرخ شهادت در راه خداست که در مواقع
بحرانی -چون حال- بر همه مسلمانان و مؤمنان واجب است، که به امر ولی امر
عازم جبهه جنگ با کفر و شرک گردیده و از اسلام محمدی(ص) دفاع نمایند و در
این راه زنده و جاوید گردند، تا وعده خداوندی درباره آنان -که پس از شهادت
زنده خواهند ماند- به انجام برسد؛ چرا که مفهوم «هرگز نمیرد آن که دلش زنده
شد به عشق / ثبت است بر جریده عـالم دوام مـا»، به وضوح در آیات متعدد
قرآنی بیان گردیده است؛
چرا که «ان الحیاه عقیده و الجهاد» -زندگی جز عقیده
به جهاد نیست و باید در راه عقیده به الله، گام برداشت و جهاد نمود.
...و دیگر هدفم این که لبیک اجابت به ندای «هل من ناصر ینصرنی و هل من
معین» امام حسین(ع) -که از پشت پرده تاریخ تاکنون به گوش می رسد و یاری می
طلبد- بگویم و از ایثار جان و مال و ناموس خود در راه خدا دریغ نکنم، تا
دین مبین اسلام از خطر نجات یافته و همچنان علم سبز محمدی(ص) در اهتزاز
باشد.
...و مطلب دیگر، خطاب به همسرم و اعضای خانواده ام این است که بدانند
سعادتی بالاتر از این نیست که یک انسان وارسته قدم در راه حق گذاشته و به
جهاد بپردازد و این افتخاری است که کمتر نصیب کسان دیگر می گردد و این
عزیزان نیز باید افتخار کنند که این سعادت نصیب من می گردد.
بدانید در
شهادت من و در این راه، نباید کمترین غم و اندوهی به خود راه دهید؛ بلکه
شُکر خدا را بجا آورده و تقوا و پرهیزکاری پیشه سازید و هیچگونه گریه نکنید
و بلکه بخندید؛ زیرا «ای خوش آن کس را که وابسته بـه اوست / جـان خـود
دادن بـه الله چه نکوست».
...و تو، همسرم! در مرگ من نکند که عزادار باشی و سیاه بپوشی؛ بلکه سرخ
بپوش، به نشانه خط سرخ شهادت و به نشانه خون سرخ شهیدان اسلام و بدان که تو
را بیشتر از هر چه و آنچه که در فکر می گنجد، دوست می دارم و به تو
صمیمانه عشق می ورزم و بعد از خود، تو را به خدای بزرگ سپرده و به صبر و
استقامت وصیت می کنم و بعد از خود، آزادت می گذارم تا هرگونه میل داری به
ادامه زندگی بپردازی و فقط تنها خواسته ام منحرف نشدن تو از مسیر الله است و
بس.
فرزندمان را نیز به تو می سپارم و از تو می خواهم بعد از تولدش از سر چشمه
اسلام کام یابش نموده و به پرورش وی بپردازی، که دیگری را بر او حق نیست.
بعد از ولادتش اگر ذکور بود، نامش را به یاد رسالت رهبر، «رسول» و یا به
یاد نیکوکاری و احسان رهبر، «محسن» بگذار و اگر اناث بود به یاد اولین زن
شهید راه اسلام، «سمیه» بنامش و سعی کن آن چنان بار آید که او نیز چون من
به انتخاب شهادت بپردازد و از خط و مشی من به او بیاموز و قرآن را آویزه
گوشش قرار ده و از کوچکترین انحراف و کجروی پرهیزش بدار.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.