در استقبال از یادواره «لشکر فرشتگان تاریخ ساز»:
نوید شاهد - به مناسبت برگزاری یادواره «لشکر فرشتگان تاریخ ساز» در کرمان، زندگی نامه شهیده جانباز "سمیره مسمایی" را با هم مرور می کنیم.

به گزارش  نوید شاهد کرمان، بانو "سميره مسمایی" دختری از جنس دریا در سال ۱۳۳۷ در جزیره مینو دیده به جهان گشود. پدرش از دریادلان صیاد بود و سایبانی امن برای او در زندگانیسش بود. سمیره امدادگر بود و زمانی که خرمشهر توسط دشمن اشغال گردید دیگر تاب ماندن نداشت و با اشتیاق هرجه تمام تر خود را به خطه عاشورای ایران رساند.

سميره دختری دلیر و خستگی ناپذیر که پابه پای دیگر رزمنده ها از خاکش در برابر اشغال گران دفاع کرد و مرهمی بود بر پیکر زخم دیده شان در پاییز ۱۳۵۹ بود که ترکش خمپاره ها به چشمان پر فرو میره اصابت کرد و بعد از آن سمیره با چشم دل به زتدگای اش ادامه داد در اواخر سال ۱۳۵۹ به اردوگاه جنگ زده های جیرفت رفتند و بعد از آن به علت گرمای هوا اردوگاه را به کرمان منتقل کردند. در بهار ۱۳۹۹ بعد از تحمل ۳۶ سال درد ناشی از جانبازی به دیدار حق شتافت و شربت شهادت را سر کشید.

خاطره ای از جانباز شهید "سميره مسمایی":

سالها از آزادی و آرام گرفتن خرمشهر می گذرد، اما هنوز باد و خاطره این شهر زیبا را فراموش نمی کنم ، خرمشهر مانند درختی بود که هر روز شاخ و برگش را بی رحمی جدا می کردند. تمام فصلهای خرمشهر فصل پاییز بود. هیچ کس بهارش را باور نداشت . سال ۵۹ تمامی پیکر خرمشهر را درد فرا گرفت و بعد از آن خرمشهر خولین شهر شد. منزل ما در جزیره مینو از توابع خرمشهر بود آن زمان هیچ کس باور نمی کرد که عراق به ایران حمله کند . گوش ما اصلا با صدای خمپاره و آتش آشنا نبود.

بین ما و عراق فقط یک دریا قرار داشت دریایی که پردانمان با آن خو گرفته بودند. هر روز پدر هم سوار بر قایق می شد و دل به دیامی سپرد نزدیکی های ظهر می امد و صدا مي زد تعال بنتي " دخترم بیا امروز دریا بامابار شد و تور مارا پر از ماهی کرد. روزها به آرامی عی گذشت تا اینکه سال ۱۳۵۹ فرا رسید و کم کم ما با صدای توپ و خمپاره آشنا شدیم و دیگر آرام و قرار نداشتیم و هواپیماهای عرافی دائما شهر را بمباران می کردند.

پایان پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده