نوید شاهد - حاج قاسم سليمانی برای دلجويی از پدر و مادر شهيد حسين خزاعی به منزل پدر شهيد آمد. وی خطاب به آنها گفت: «حسين عاشقی بود که همه عاشقش بودند.» حسين عاشق اباعبـدالله الحسين (ع) بود. برای امام حسين(ع) میسوخت و با تمام وجود اشک مي ريخت. از روي سوز، از روي اعتقاد اشک مي ريخت. وقتي دعا مي خواند، قبل از همه و بيشتر از همه گريه مي‌کرد. بچه ها هم دوستش داشتند.

به گزارش نوید شاهد کرمان، شهید "غلامحسین خزاعی" 20 اردیبهشت سال 1345 در شهرستان راور متولد شد. وی در تابستان 1260 برای نخستین‌بار به جبهه رفت. غلامحسین خزاعی، بهمن ماه سال 1362، تحصیلات متوسطه را رها كرد و روح بی‌قرار عاشق‌اش را برای همیشه به جبهه برد و سرانجام در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.

شهید خزاعی در وصف حاج قاسم / حسين عاشقي بود که همه عاشقش بودند

در ادامه خاطراتی از شهید "غلامحسین خزاعی" را مرور می کنیم:

*** پيکر حسين را تشييع مي کردند. خودم را به گلزار شهدا رساندم. مايل بودم حتماً او را براي آخرين بار ببينم. به ويژه اين که وصيت کرده بود، با زنجير بر دست و پايش دفن شود. شب قبل، برادرانم عباس و علي رضا براي اجراي وصيت به معراج شهدا رفته بودند. هرچه خواهش کردم مرا همراه خودشان نبردند. حالا مي خواستم او را ببينم. بالاخره از راه رسيد. دوستان و هم رزمانش قبر را احاطه کردند. اجازه نمي دادند جلو بروم. من که منتظـر اين لحظه بودم و از مدت ها قبل خودم را آماده کرده بودم، فرياد کشيدم. شيون کردم. داد زدم. عاقبت راه باز کردند و جلو رفتم. خودش بود. آرام در خواب. با اثر گلوله بر پيشاني اش و زنجيري بر دست و پايش. روح بزرگ حسين اينک آرميده بود.

راوی: خواهر شهيد خزاعي

*** وصيت حسين همه ما را شگفت زده کرد. نمي دانستيم چرا چنين وصيتي کرده است؟ بعضي ها برخورد خوبي نداشتند. با کنايه و نيش زبان دل ما را آزردند. گاهي سوال مي کردند: «منزل شهيدي که به زنجيرش کشيدند، کجاست؟» و با اين حرف ها ما را رنج مي دادند. شبي يکي از بستگان، حسين را در خواب ديد. از او پرسيد: «اين چه وصيتي بود؟! با اين وصيت دل ما را سوزاندي.» حسين روي تپه ايستاده بود. دست ها و پاهايش را باز کرد و گفت: «من آزاد هستم، نگران نباشيد.» از آن موقع ديگر توجهي به اين کنايه ها نکرديم.

راوی: خواهر شهيد خزاعي

*** حاج قاسم سليماني فرمانده لشکر 41 ثارالله براي دلجويي از پدر و مادر شهيد حسين خزاعي به منزل پدر شهيد آمد. وي خطاب به آنها گفت: «حسين عاشقي بود که همه عاشقش بودند.» حسين عاشق اباعبـدالله الحسين (ع) بود. براي امام حسين(ع) مي‌سوخت و با تمام وجود اشک مي ريخت. از روي سوز، از روي اعتقاد اشک مي ريخت. وقتي دعا مي خواند، قبل از همه و بيشتر از همه گريه مي‌کرد. بچه ها هم دوستش داشتند.

راوی: «مصطفي شب رو» همرزم شهید

منبع: کتاب زنجیرها

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده