به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر
شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۰۴
«زمانی که خبر آزادی خرمشهر در عصر سوم خرداد از تلویزیون اعلام شد، من و محسن برادر کوچکترم پای تلویزیون نشسته بودیم و خوشحال از دیدنش به همدیگر می گفتیم: «هر وقت از جبهه برگشت بهش میگیم که تلویزیون نشونش داده!» اما مادرم حال و روز دیگری داشت ...»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان خواهرش «رضوان پور صابری»در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید محمد شنبول(پور صابری) در دوم خردادماه  1340 در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت و در سوم خردادماه 1361  با سمت نیروی واحد اطلاعات_ عملیات در خرمشهر به شهادت رسید.

متن خاطره شهید محمد شنبول(پور صابری):

به خوبی بخاطر دارم زمانی که خبر آزادی خرمشهر در عصر سوم خرداد از تلویزیون اعلام شد، همه مردم در هر جایی که بودند فقط به اخبار گوش می دادند و ما هم جلوی تلویزیون نشسته بودیم که از اخبار مطلع باشیم آن روز تلویزیون تصویر محمد را سوار بر موتور هوندا تریل به همراه دوستش که در حال عبور از روی پل اهواز – خرمشهر بودند و انگشتش را به علامت پیروزی نشان می داد، مرتب پخش کرد.
من و محسن برادر کوچکترم پای تلویزیون نشسته بودیم و خوشحال از دیدنش به همدیگر می گفتیم: «هر وقت از جبهه برگشت بهش می گویم که تلویزیون نشونش داده!»

اما مادرم حال و روز دیگری داشت. وقتی می دید که تلویزیون مرتب تصویرش را همزمان با خبر آزادی خرمشهر نشان می دهد، دل نگران و پریشان گفت:«محمد هیچ وقت جلو دوربین نمی رفت. نکنه شهید شده باشه که تلویزیون مرتب داره نشونش میده ؟!!!!»

و حرف مادرم درست بود به گفته دوستان همرزمانش عصر روز ۲ خرداد اصابت گلوله خمپاره ۱۲۰ میلیمتری در فاصله ۱۰ متری سنگر به شهادت رسيد. لحظه شهادتش را برایمان اینگونه تعریف کرده بودند:

«ساعتی مانده به غروب بود که به نقطه مورد نظر رسیدیم. جایی که نقطه رهایی بود، فاصله ای که حدود ۲ کیلومتر با مرز شلمچه و یک کیلومتر با اروند رود مسافت داشت. بیسیم ها و دوربین های دید در شب و دیگر امکانات را در حال حرکت به ما رساندند و نیروهای تخریب چی و اطلاعات عملیات در خط مقدم به ما ملحق شدند.

جلسه توجیهی را در سنگر تانکی که حدود یک متر از سطح زمین پایین تر بود تشکیل داده بودند. دشمن امان نمی داد و جای جای خط مقدم را زیر آتش گرفته بود. جلو و عقب خط، و چپ و راستمان گلوله می بارید. وقتی همه جمع شدند، جلسه را با صلوات آغاز کردم.

چند دقیقه ای نگذشته بود که حاج احمد سوداگر سوار بر موتور از فاصله ۱۰-۱۵ متری توقف کوتاهی کرد و در همان حال که سوار موتور بود محمد شنبول(محمد پور صابری) را به عنوان ارشد نیروهای اطلاعات عملیات گردان یاسر معرفی کرد و رفت. محمد هم با موتور تریل آمده بود درحالی که داشت توقف میکرد که موتورش را پارک کند انفجار مهیبی باعث شد تا همه جا را گرد و خاک فرا بگیرد.

اصابت گلوله خمپاره ۱۲۰ میلیمتری در فاصله ۱۰ متری سنگر باعث شد تا ۱۱ نفر از بچه های کادر گردان شهید شوند و ۱۴ نفر نیز مجروح گردند. گردان یاسر در آن روزها یکی از سخت ترین و حساس ترین لحظات تاریخ خود را سپری می کرد. این اوضاع را سریعاً به آقای رئوفی گزارش دادم. به معنای واقعی بعضی از بچه ها با همان گلوله و ترکش هایش لت و پار شدند.

محمد هم که در حال پارک کردن موتورش بود ترکش خورده بود و به سختی می توانست موتورش را که از باکش بنزین می ریخت، کنترل کند. بچه ها کمکش کردند تا از موتور که روشن بود و احتمال انفجارش می رفت فاصله بگیرد. محمد درحالی که از شدت درد لرز گرفته بود، داشت شهادتین می گفت که لحظه ای بعد در حال سوار کردن در آمبولانس به شهادت رسید.»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده