تنها سلاح مردم، غیرتشان بود
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «احمد ملکی» جانباز کرمانشاهی میگوید: ما زندگیمان را میکردیم، تازه انقلاب شده بود و همه خوشحال بودند. هنوز در شور پیروزی انقلاب بودیم که دشمن بعثی به کشورمان حمله کرد. ما امام خمینی (ره) را با جان و دل دوست داشتیم. هر ایرانی غیرتمندی وظیفه خود میدانست به جبهه برود. خون همه به جوش آمده بود. نه تنها من، بلکه تمام مردم به جبهه رفتند.
من چند بار در جبهه مجروح شدم. در یکی از مأموریتها، ما در منطقه مهران مستقر بودیم. بچههای اطلاعات عملیات گزارش دادند که منافقین با همکاری ارتش عراق، بیش از ۲۰۰ قبضه توپ فرانسوی در اختیار دارند و میخواهند عملیاتی بزرگ انجام دهند. ده روز در آمادهباش کامل بودیم تا اینکه شبی حمله شروع شد.
نیروهای پشتیبانی در محاصره قرار گرفتند. یک روز کامل مقاومت کردیم. مردادماه بود، هوا بسیار گرم و طاقتفرسا. مهران سقوط کرده بود، ما در محاصره بودیم و فرماندهمان، شهید مهدوی، همانجا به شهادت رسید. قبل از رفتنش برگشت و گفت: «بچهها، تپه را خالی کنید. محاصره شدید، از سمت چنگوله عقبنشینی کنید.»
ما با سختی از محاصره نجات پیدا کردیم. دوباره ما را با تجهیزات کامل به خط اعزام کردند؛ این بار به سمت امامزاده پیرمحمد. حرکتمان پیاده بود و با آرایش ستون یک به سمت مواضع دشمن پیش رفتیم.
فرمانده گردانمان جوانی همسن و سال ما بود، اما از نظر فکری بسیار پخته و تصمیمگیر. وقتی به منطقه تنگه رسیدیم، دیدیم عراقیها عقبنشینی کردهاند، اما هنوز دو تنگه استراتژیک در اختیارشان بود.
فرمانده نگران بود، فکر میکرد ما میخواهیم عقبنشینی کنیم. گفت: «به خدا قسم اگر فرار کنیم، اینها تا تهران دنبالمان میآیند. باید کاری کنیم!» همه ما با فریاد «اللهاکبر» از سربالایی بالا رفتیم.
من به سمت تیربارچی دشمن حرکت کردم، جلوتر که رسیدم، شنیدم به فارسی صحبت میکند. شک کردم، گفتم شاید اسیر شده باشد یا نفوذی باشد. تصمیم گرفتم به او شلیک نکنم. اما نامرد تیربار را به سمت من چرخاند و شلیک کرد. آنجا بود که مجروح شدم.
در ادامه گفتگوی تصویری را میبینید:
انتهای پیام/