شهید جلال منیری، رزمندهای فداکار در جبهه جنگ
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید جلال منیری یکم شهریور سال ۱۳۳۱ در شهرستان لار دیده به جهان گشود و دوران کودکی خود را در همان شهر سپری کرد.
جلال از همان کودکی مهربان و پر محبت بود. حتی زمانی که تنها چند سال بیشتر نداشت و پدرش روزانه چند ریال به او میداد، آن مبلغ اندک را به جای خرج کردن برای خود، اگر به نیازمندی برمیخورد، به او میبخشید و با وجود سن کم، از خواستههایش میگذشت. این کار او بارها و بارها تکرار میشد و با گذشت زمان، این خلق زیبا در وجودش ریشه دوانده بود.
در هفت سالگی راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را تا دریافت دیپلم در رشته مکانیک در لار ادامه داد. سپس به خدمت سربازی رفت. دوره آموزشی را در تهران و ادامه خدمت را در شیراز سپری کرد. پس از پایان سربازی، در صندوق کارآموزی وابسته به وزارت کار استخدام شد و برای گذراندن یک دوره ششماهه به اصفهان رفت. پس از اتمام این دوره، چند سال در استان سیستان و بلوچستان، به ویژه شهرهای سرباز و زابل، مشغول به کار بود.
سپس به زرند کرمان منتقل شد و پس از مدتی تا زمان پیروزی انقلاب، به میناب رفت و در صندوق کارآموزی آن شهر به خدمت پرداخت. پس از انحلال صندوق کارآموزی میناب، به زادگاهش لار بازگشت و با علاقه و جدیت خاصی کار خود را آغاز کرد، تا جایی که صندوق کارآموزی در لار رونق پیدا کرد و فعالیت چشمگیری یافت.
در تاریخ ۲۹ اسفند، پس از اعلام احضار نیروهای منقضی خدمت سال ۱۳۵۵، با وجود اینکه برادرش هنوز در جبهه بود، عازم جنگ و حضور در جبهه نبرد شد.
پس از چند روز حضور در کرمان، به آبادان اعزام شد و در گردان تانک المهدی به عنوان راننده تانک خدمت کرد. مدت پنج ماه در جبهههای ایستگاه هفت و فیاضیّه در همین گردان مشغول خدمت بود.
جلال هر بار که به مرخصی میآمد، با شوق و روحیه بیشتری به جبهه بازمیگشت. او در روزهای گرم تیر و مرداد خوزستان، در کنار همرزمانش نه تنها با دشمن بعثی، بلکه با دشمن درونی خویش (نفس) نیز مبارزه میکرد و روزه ماه مبارک رمضان را حتی پس از ده روز مأموریت در منطقهای دیگر، بهجا میآورد. همچنین، خواندن دعای کمیل در جبههها را هرگز فراموش نمیکرد.
خوشرویی و برخورد شاد جلال با دوستان و آشنایان زبانزد همگان بود؛ به گونهایکه دوستانش هیچگاه از همنشینی با او حتی برای ساعتها خسته نمیشدند و او همیشه سعی میکرد لبخند را به لبان اطرافیانش بنشاند. از این نظر، توجه و محبت ویژه دوستان و نزدیکانش را جلب کرده بود.
وی سرانجام، در غروب ۱۹ مرداد سال ۱۳۶۰ بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سه ناحیه از سرش مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان نفت آبادان، در نخستین ساعات روز ۲۰ مرداد ۱۳۶۰ به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای لار به خاک سپرده شد.
انتهای متن/