مروری بر زندگی و خاطرات شهيد محمود اخلاقی
يکشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۰۹
چنانچه خواهران و برادرانی بر اینجانب حقی دارند به خانواده ام مراجعه کنند تا آنها در این مورد اقدام کنند.
به گزارش نوید شاهد از کرمان، سردار شهید محمود اخلاقی در تاریخ 2 آبان ماه سال 1340 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. مادرش زنی متدین به نام طاهره افتخار بود که در خانواده ای زرتشتی بدنیا آمده بود و در نوجوانی به دین اسلام گروید و آداب اسلام را به بهترین وجه فراگرفت، وی در دامان خود 7 فرزند بزرگ کرد که سردار محمود اخلاقی ششمین فرزند ایشان بود. شهید اخلاقی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در کرمان ادامه داد .وی در طول دوران تحصیل نیز فردی پرشور و انقلابی بود به گونه ای که بارها و بارها بدلیل روحیه مبارزه جویانه اش که باعث به آتش کشیدن پرچم شاهنشاهی در مدرسه نظام کرمان و ساخت سرودی بجای سرود شاهنشاهی و اجرا در مدرسه بازداشت شد.
سرانجام این شهید بزرگوار که در سراسر عمرش به روشی ساده زندگی می کرد در جبهه سومار و در روز عاشورا سال 59 به شهادت رسید.
وصیت نامه شهید محمود اخلاقی:
بسم الله الرحمن الرحیم
انما الحیوه عقیده و الجهاد
زندگی عقیده و جهاد است. امام حسین(ع)
پدرم و مادرم شرمنده هستم از اینکه نتوانسته ام زحماتی را که درباره من متحمل شدید حتی گوشه ای از آنها را جبران کنم امیدوارم که بر من ببخشایید و حتماً برایم دعا کنید.
و چنانچه خواهران و برادرانی بر اینجانب حقی دارند به خانواده ام مراجعه کنند تا آنها در این مورد اقدام کنند.
محمود اخلاقی
۱۲/۶/۱۳۵۹
خاطراتی از شهید محمود اخلاقی:
#آن وقتی که محمود(شهید اخلاقی) همچین کارهائی می کرد، الگوئی به آن صورت نداشت. الان ما خیلی الگو داریم. هر کدام از این شهدا یک سری خصوصیاتی دارند.
یک حرفی محمود می زد که من اعتقاد دارم بهش، می گفت که ما از ابوذر هم میتوانیم بهتر بشویم. می گفت ایمان 10 درجه دارد می توانیم به عالی ترین درجات آن برسیم. به سلمان برسیم. این را با یک قاطعیتی می گفت.
حتی اگر انسان بخواهد اراده بکند، از محمود بالاتر هم می تواند بشود. قصد مقام بدست آوردن نیست که آدم خودش راضی بشود بگوید من از محمود بالاتر شدم. من می گویم راه تا بی نهایت ادامه دارد.اسلام می گوید انسان خلیفه الله است همچین مقامی خدا به او داده است.
پیغمبر می فرماید کسی که دو روزش مثل هم باشد، اگر بمیرد، ضرر کرده است. محمود اینطوری بود و دو روزش که مثل هم نبود، بلکه هر لحظه اش از لحظه پیش از آن بهتر بود. بهترین خدمتی که می توانیم به شهدا بکنیم و حتی خدمت به انقلاب بکنیم، این است که از شهدا الگو بگیریم.
راوی: شهید علی آقا ماهانی
#مادرش ختم سوره ی واقعه برداشت؛ به این نیت که اگر قرار است پسرش شهید شود، روز عاشورا باشد و گریه ای که می کند برای سیدالشهداء باشد.
محمود که رفت منطقه، عکسش را قاب گرفت و نصب کرد روی دیوار.
روز عاشورا که فرا رسید، مادر هنوز خبر نداشت که محمود شهید شده. نگاه کرد به قاب عکسش که از قبل آماده اش کرده بود و دست هایش را رو به آسمان بلند کرد.
: خدایا، هنوز منو قابل ندونستی که دعام رو مستجاب کنی …
چند روز بعد دعای مادر مستجاب شد؛ خبر شهادت محمود را در روز عاشورا برای مادر آوردند.
راوی: مادر شهید
# از وسط میدان مین رد شد و رفت لب رودخانه وضو گرفت تا نماز ظهر عاشورا را بخواند. نمازش را که بست ،ترس بچه ها ریخت و صف نماز جماعت پشت سرش تشکیل شد.
نماز جماعت که تمام شد، همه ی بچه ها از صف جماعت بلند شدند. محمود برگشت به طرفشان و گفت: کجا برادرا ؟ بشینید. هر روز چه کار می کردید؟
: هر روز تعقیبات و دعای فتح مکه و تسبیحات حضرت زهرا می خوندیم. ولی امروز، زیر این آتش شدید …
- امروز هم بخونید، مگر امروز چه فرقی کرده؟
گفت: امروز عاشوراست. باید کار رو یک سره کنیم.
راوی: اکبر علوی
نظر شما