پیرامون شهید "محمود اخلاقی":
نوید شاهد - اهمیت تپه های گازرخانی این بود که این تپه ها، یک شاهرگ ارتباطی بین سنندج و کامیاران محسوب می شد، اگر تپه حفظ می شد، جاده و تمام تپه ها و جاده های اطراف نیز امنیت داشت و اگر به دست دشمن می افتاد، تمام اطراف زیر آتش قرار می گرفت و هیچ جنبنده ای نمی توانست از آن جا عبور کند.
به گزارش نوید شاهد کرمان، شهید "محمود اخلاقی" دوم آبان 1340، در شهرستان كرمان متولد شد. پدرش عبدالحسين، شاغل بهداري بود و مادرش طاهره نام داشت. در ‌مقطع متوسطه درس خواند، به‌ عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست ‌و هفتم آبان 1359، در سومار هنگام درگيري با گروه‌هاي ضدانقلاب دمكرات بر اثر‌ اصابت گلوله به شهادت رسيد. پيكر وي در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد.

حفاظت از تپه های گازرخانی !

در ادامه به مرور خاطراتی پیرامون شهید "محمود اخلاقی" می پردازیم:

***حزب دمکرات و حزب کومله مسایل و مشکلاتی را در کردستان به وجود آورده بودند و نسبت به نیروهای مستقر در آن منطقه رفتار وحشیانه ای از خود نشان می دادند. بدین جهت، قضیه ی اعزام نیرو پیش آمد و حدود چهل نفر از کرمان و رفسنجان، برای اعزام به کردستان آماده شدند، محمود اخلاقی نیز جزو این گروه بود.
اوضاع شهر بی نهایت خراب و وحشتناک بود. دمکرات ها هر روز توی خیابان، چند نفر از بسیجیان را به شهادت می رساندند. بعد از 25 روز، این گروه از کامیاران به تپه های گازرخانی، بین راه کامیاران و سنندج، اعزام شدند. اهمیت تپه های گازرخانی این بود که این تپه ها، یک شاهرگ ارتباطی بین سنندج و کامیاران محسوب می شد، اگر تپه حفظ می شد، جاده و تمام تپه ها و جاده های اطراف نیز امنیت داشت و بلعکس، اگر به دست دشمن می افتاد، تمام اطراف (جاده کامیاران و سنندج)، زیر آتش قرار می گرفت و هیچ جنبنده ای نمی توانست از آن جا عبور کند.
نگهداری تپه، به منزله ی امنیت منطقه ی گازرخانی و اطراف آن بود. بالاخره بعد از دو ماه تلاش و زحمت بی وقفه، برادران رزمنده موفق شدند، این مأموریت را به پایان برسانند. 

***یک ماه از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود و یکی از فرماندهان، اوضاع جنگ را بحرانی توصیف کرد و از بچه های ستاد درخواست کرد، در صورتی که بین آنان داوطلبی وجود دارد که مایل است به جبهه و خط مقدم برود، نام نویسی کند. چند نفر داوطلب شدند که یکی از آن ها محمود اخلاقی بود. افراد داوطلب را به سومار اعزام کردند. در تپه های اطراف سومار و در حاشیه ی اصلی کنار رودخانه، چادر زدند. فرمانده سپاه سومار، به این افراد گفت: همین جا بمانید تعدادی نیرو به خط فرستاده ایم، یکی دو روز دیگر آن ها برمی گردند و نیروی تازه جای آن ها می رود شما نیروی جایگزین هستید.
 محمود و بچه ها چادر زدند. برادران زمین زیر چادر را صاف می کردند، و بعد روی آن پتو می انداختند تا راحت باشند. ولی محمود نه تنها زیر چادر قسمت خودش را صاف نکرد، بلکه زیرش پتو هم نینداخت در حالی که بچه ها، دوتا دوتا پتو روی زمین می انداختند تا سنگ ها اذیتشان نکند.

***ایام محرم بود، محمود اخلاقی همه بچه ها را جمع کرد، مراسم سینه زنی و عزاداری اباعبدالله الحسین ( ع) را بر پا کرد. چند شب مرتباً، برنامه ی عزاداری بود تا این که خبر رسید باید به خط مقدم بروید. تا خط مقدم، 30 کیلومتر راه بود، که می بایست پیاده این راه را طی می کردند. فرمانده سپاه سومار، از معنویتی که در این گروه حاکم بود، خوشش می آمد. راهنما ما را نزدیک تپه ای برد. پایین تپه، ارتشی ها مستقر بودند و عراق به شدت این تپه را زیر آتش گرفته بود. روز عاشورا قرار بود، عملیات انجام شود. قبل از عملیات، محمود برای دوستانش سخنرانی کرد و گفت: نمازتان را به وقت بخوانید. برای این که با خدا سخن بگویید، همیشه و همه وقت آرزو داشته باشید که وقت اذان شود، تا بتوانید با خدا صحبت کنید.

برگرفته از کتاب «نذر قبول»

پایان پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده