سردار شهید حمید عرب نژاد
چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۲۵
حوادث کردستان او را به مهاباد کشاند و به همراه مردان دلیری که برای کوتاه کردن دست بیگانه ها به آن خطه آمده بودند، به پیکارمشغول شد و مسئولیت شهر مهاباد را به عهده گرفت. حمید عرب نژاد در عملیات بیت المقدس پیش از آن که نسیم اروند چهره اش را نوازش دهد و چشمانش به دیدن مسجد جامع روشن شود، به آرام و قرار خود رسید.
به گزارش نوید شاهد از کرمان، شهید حمیدعرب نژاد فرزند حیدر در سال 1333 در روستای حمیدیه از توابع شهرستان زرند متولد و در سال 12/2/1361در فرسیه در عملیات بیت المقدس به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
حمید در کودکی پدر و مادرش را از دست داد اما سایه برادران متدین خود را بالای سر داشت و با تنهایی و مشقت زیاد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را به پایان رساند.
در دوران سربازی از نزدیک دیکتاتوری حکومت پهلوی را با پوست و گوشت خود احساس کرد. این آگاهی، راه تازه ای پیش پای حمید گذاشت و آن مبارزه با ظلم و ستم آن روز بود. تلاش حمید در روزهای انقلاب به یاد ماندنی است.
وقتی دیوارهای دیکتاتوری فرو ریخت، حمید لباس سبز پاسداری از انقلاب را به تن کرد و به مقابله با اشرار و ضد انقلاب برخاست.
حوادث کردستان او را به مهاباد کشاند و به همراه مردان دلیری که برای کوتاه کردن دست بیگانه ها به آن خطه آمده بودند، به پیکارمشغول شد و مسئولیت شهر مهاباد را به عهده گرفت. حمید عرب نژاد در عملیات بیت المقدس پیش از آن که نسیم اروند چهره اش را نوازش دهد و چشمانش به دیدن مسجد جامع روشن شود، به آرام و قرار خود رسید.
وصیت نامه شهید
همسر عزیزم سلام
امیدوارم که حالت خوب بوده و در پناه ولی عصر از تمام بلیّات مصون باشی. حال من خوب است و در این محیط مقدس جبهه، به دعا گویی مشغول می باشم و تنها چیزی که نیاز می باشد دعای شما برای رزمندگان است.
زهرا باید مرا ببخشی که بعد از ازدواج همیشه تو را در انتظار گذاشته و نتوانستم همسر خوبی برای تو باشم. خداوند اجر همه ی این ها را خواهد داد. هر چه فکر کردم، دیدم در این موقعیت حساس و سرنوشت ساز نمی توانم ساکت و آرام باشم و فقط در کرمان بمانم، خبر شهادت برادران را بشنوم، بلکه خداوند هم از من نخواهد گذشت.
بعد از پیروزی انقلاب بیشتر در این زمینه ها کار و تجاربی کسب کردم و حالا وقت آن رسیده که این تجربه ها به کار گرفته شود و با توکل به خداوند، ریشه ی ظلم و فساد کنده شود.
این حمله؛ آخرین حمله و سرنوشت ساز است. اگر خدا خواستش این و لطفش شامل حالم باشد و به شهادت رسیدم؛ تو ناراحت نباش و راه را ادامه ده و اسلحه ام را به کسی بسپار که خدا را مدنظر قرار داده و در این راه قدم گذ ارد. ملیحه را به تو می سپارم و تو را به خدای بزرگ.
سعی خود را در تربیت ملیحه بکن و در پایان پدر و مادر را حسین و فاطمه را سلام برسان. بقیه اعضا خانواده را نیز دعا و سلام برسان، آشنایان و دوستان را سلام برسان و در پشت نامه مقدار قرضی که دارم یادآوری می کنم و السلام.
غیر قابل انتشار : ۱
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۳
سلام جناب محمدزاده. اگر امکانش هست از خاطرات شما با شهید برای ما ارسال کنید و یا با شما مصاحبه انجام بدیم. لطفا تماس بگیرید. 09132980145