شهيدي كه حاجتها را برآورده ميكند
دوشنبه, ۲۸ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۵۴
از خواب بيدار شدم و با خود گفتم من که به شوخي اين حرف را زده بودم اما از آن به بعد بيش از پيش به زنده بودن شهداء و کرامت شهيد مغفوري ايمان آوردم.
به گزارش نوید شاهد از کرمان، «حسين انجم شعاع» از شهداي استان کرمان در دوران دفاع مقدس است و آنچه در زير ميخوانيد خاطرهاي از زبان مادر اين شهيد است که بازنشر داده می شود:
براي زيارت شهداء به گلزار شهداء رفتم. بر سر قبر شهيد «حسين انجم شعاع» که نزديک شهيد علي شفيعي و در همسايگي شهيد عبد المهدي مغفوري قرار دارد، نشستم و فاتحهاي خواندم. مادر شهيد شفيعي هم حضور داشت. مادر شهید «حسين انجم شعاع»به من گفت: ميبيني که مزار شهيد مغفوري چقدر شلوغ است؟
اول احساس کردم که ميخواهد از اين بابت گلايه کند و بگويد که چرا قبر فرزند من اين قدر شلوغ نيست. اما او در حالي که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: يک روز که اين جا نشسته بودم، نوهام نزد من آمد و گفت: ميگويند شهيد مغفوري حاجتها را برآورده ميکند. به شوخي گفتم: تو برو حاجتي طلب کن، اگر برآورده شد، من ۵۰۰ هزار تومان اينجا خرج ميکنم.
همان شب، حسين شهيدم را در خواب ديدم. من هيچ وقت خوابش را نديده بودم. اما آن شب و در حالي که بسيار ناراحت بود به خوابم آمد. زانوهايش را در بغل گرفته و سر بر زانو نهاده بود و حتي به من نگاه نمي کرد. به او گفتم حسين جان چرا ناراحتي؟ چرا قهر کردي؟
گفت: مادر! ديگر در مورد شهيد مغفوري اينگونه سخن نگو. از خواب بيدار شدم و با خود گفتم من که به شوخي اين حرف را زده بودم اما از آن به بعد بيش از پيش به زنده بودن شهداء و کرامت شهيد مغفوري ايمان آوردم.
***عبدالمهدي مغفوري درسال ۱۳۳۵ در شهر كرمان ديده به جهان گشود. خانواده تنگدست او از راه قاليبافي امرار معاش ميكردند. او كه از ابتدا با طعم تلخ فقر آشنا بود با سختكوشي و تلاش بسيار تحصيلات ابتدايي و متوسطه را به پايان رسانيد و پس از آن در دانشسرا پذيرفته شد و موفق به اخذ مدرك كارداني در رشته برق شد. با پايان تحصيل به سربازي فرا خوانده شد. آن روزها را با مبارزه عليه رژيم طاغوت سپري كرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي با اينكه در دانشگاه پذيرفته شده بود اما تجاوزات ضد انقلاب و شرايط زمان او را به پاسداري از انقلاب واداشت و اينگونه بود كه از رفتن به دانشگاه صرف نظر كرده و به سپاه پاسداران پيوست. در موقعيتهاي گوناگون و در پستهاي مديريتي به خوبي درخشيد و سرانجام در حالي كه معاونت ستاد لشگر ۴۱ ثارالله را بر عهده داشت در عمليات كربلاي چهار به لقاء معبود شتافت.
غیر قابل انتشار : ۳
در انتظار بررسی : ۱۰۱
انتشار یافته: ۳۶
اگه بشه تا ۴۰ روز یس میخونم براتون
در این شب عزیز ،این شهید عزیز را واسطه بین خودم و خدا قرار میدم.اگر در حرفه ام به پرآمد برسم پنج تا یتیم رو عیدی بدم.به خیر این شهید عزیز.
این شهید رو واسطه قرار میدم بین خودم وخدای مهربون
اول حاجات امام زمان و ظهور ایشون زودتر برسه، شفاعت کن ما رو
دعا کن فرزندم راه شما رو به خوبی ادامه بده
کاری کن که بتونه جایی قبول بشه که آینده محتاج کسی نباشه
سلامتی همه مریضا مخصوصا مريضه منظور
رو ازشون میخوام
کمکمون کن ، ما شرمنده شما هستیم ولی شما مهربان و بزرگوار
شهید عزیز سلامتی و سربلندی و عاقبت به خیری همه مردم و تنها فرزندم رو از شما میخوام
دعامون کنید ما گنهکاری و روسیاه اما شما پیش خدا خیلی آبرو دارید
کمک کن
عبدالمهدی نظری بنداز به این دل وامونده که این روزها سخت در تنگناهای فراوان قرارگرفتم،خواسته دلم را ازخدا بخواه وشفاعت کن،نران بچه هات هم نباش همگی خوبند.منتظرم بیایی و مشکل گشایی کنی ،منم قول میدم .................لپ گلامت تو جبهه مومن بود یادته،پس مومن منتظرم نذار.یاعلی
بزای ۲تا حاجب بزای هر کدوم
۱۰تا زیارت عاشورا بخونم برای این شهید
یکی برآورده شد روز گذشته
مونده یکی دیگه اش انشالله اونم برآورده شه
به همین شهید قسم