وصیت نامه شهید محمدرضا اطمینان؛
اي خواهران و برادران خون شهدا را پاس داريد و با افشاء نيرنگهاي منافقين و با حمايت بي دريغ خود از امام و ولايت فقيه، امپرياليسم شرق و غرب را به سر جاي خود بنشانيد.
نوید شاهد کرمان، شهید محمد رضا اطمینان سیرجانی بیست و پنجم مهر 1341 در روستای سعادت آباد شهرستان سیرجان به دنیا آمد.
تا پایان مقطع متوسطه درس خواند و دیپلم تجربی گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت دهم و در اردیبهشت 1361 در سپر جابر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

مروری بر وصیت نامه شهید محمد رضا اطمینان سیرجانی:

خدايا تو شاهد باش که من براساس رسالت و مسئوليتي که دربرابر انقلاب اسلامي که خونبهاي هزاران شهيد و مجروح است به جنوب کشور رفته ام وبه جنگ ضد خدا پرداختم، و اين يک فريضه اي و بر همه واجب است که از انقلاب پاسداري کنند چه در ميدان نبرد و چه در پشت جبهه و در حين پاسداري بايد از خود مقاومت نشان دهيم.

و اينک اين يک امتحان و آزمايش الهي است و گويا اين آيات همين امروز به اين مردم نازل شده، اين همه مشکلات اعم از وضع اقتصادي، مشکلات سياسي، جنگ، شهادت عزيرانمان و ... گريبانگر ملت شده و اينها همه از سوي خداست خدا مي خواهد بنده اش را در معرض اين بلاها و مصيبتها قرار دهد و او را بيازمايد پس از خدا بخواهيد که اين از اين آزمايش الهي موفق و پيروز بيرون آیید.
اي خواهران و برادران اکنون وظيفه شماست که خون شهدا را پاس داريد و نگذاريد که شور و غوغاي انقلاب رو به سردي گرايد بيائيد با افشاء نيرنگهاي منافقين و با حمايت بي دريغ خود از امام و ولايت فقيه، امپرياليسم شرق و غرب را به سر جاي خود بنشانيد، شما مسئول لحظه به لحظه زندگي خود و جامعه تان هستيد.
نگذاريد اين لحظه ها بيهوده از بين رود چرا که بارالها من بنده اي ذليل و خوار بيش نيستم چطور مردي به آن بزرگي و عظمت مي گويد من دست شما رزمندگان را مي بوسم و بر اين بوسه افتخار مي کنم واي بر من، اي خدا الان که اين وصيتنامه را مي نويسم تو خود مي داني چه مي خواهم بگويم تو خود از کردار من باخبري، خدايا قلم شرم دارد آنها را روي کاغذ بياورد.
خدايا مگر پاسداران چه هستيم که امام اينگونه خطاب به آنها مي گويد: کاش من يک پاسدار بودم، اي واي بر ما پاسداران که به وظيفه خود عمل نکنيم.

پدرجان، خوشحالم از اينکه در راهي قدم گذاشته ام که به حقانيت آن راه کاملا اطمينان دارم و خوشحالم از اينکه به نداي هل من ناصر ينصرني حسين ابن علي (ع) که از خوزستان کربلاي ايران برخواسته لبيک گويم و خون ناقابلم را براي برقراري اسلام و قرآن هديه کنم.
مادرجان شايد اين اخرين خداحافظي است که با تو مي کنم مادرجان شما بايد حضرت زهرا(س) را الگوي خود قرار دهيد و صبر و ايثار را از او بياموزيد و روحيه انقلابي و پرخاشگر فاطمه(س) را بايد سرمشق خود دهيد.
مادرم توصيه مي کنم موقعي که خبر شهادت مرا مي شنوي گريه و زاري نکني، بلکه خدا را شکر کن و خوشحال باش از اينکه فرزندت فداي اسلام و قرآن شده و لحظه اي بينديش و فکر کن که آيا خون من از خون شهداء ديگر رنگين تر است؟
و تو خواهرم بايد از زينب درس بگيري و زينب الگو و نمونه اي باشد براي تو، از زينب ياد بگير که چگونه تحمل سختيها و گرفتاريها را مي کرد و خم به ابرو نمي آورد و تا پيروزي نهائي از پاي ننشست.
ان الله مع الصابرين
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده