«گل محمدی»، مجموعه خاطرات شهید محمدتقی ابوسعیدی
در بخشی از خاطرات این کتاب با عنوان «وقتی حاج قاسم بگوید» نقل قول از همرزم شهید آمده است: هوا تازه روشن شده بود که حاج قاسم آمد توی مقر، خواست بریم نزدیک عراقیها و منطقه را شناسایی کنیم، چون شب قبل تا صبح نزدیک همان جایی که حاجی گفته بود را شناسایی کرده بودم و خیلی خسته بودم، اول مخالفت کردم، اما محمدتقی بلند شد و گفت: برویم.
گفتم: نه ... توی روز روشن کجا بریم توی دل عراقیها، تازه اون هم جایی که دیشب لو رفت.
محمدتقی که بلند شد، مهدی جُمِهری هم بلند شد و ایستاد که بروند برای شناسایی.
آمدم مخالفت کنم که تقی دستم را گرفت و گفت: میگم بریم.
راه افتادیم، همان طور که میرفیتم، محمدتقی میگفت: وقتی حاج قاسم میگه بریم، بریم.
وقتی نشسته بود روی موتور، من پشت سرش بودم، داشتیم میرفتیم به طرف منطقهای که قرار بود شناسایی کنیم، سرم را بردم نزدیکش و گفتم: تقی ... امروز کوتاه بیا، امروز از اینجا زنده بر نمیگردیم.
همان طور که به موتور گاز میداد گفت: امام گفته حرف فرماندهها رو باید اجرا کنیم، حالا هم فرمانده گفته.
خندیدم و گفتم: ما که با حاج قاسم رفقیم با حاجی این حرفها رو نداریم، بعدا میریم.
گفت: نه، حاجی فرمانده است، باید اطاعت کنیم.
شهید «محمدتقی ابوسعیدی» در سال 1342 متولد شد. او قبل از انقلاب به فعالیتهای انقلابی میپرداخت و مبارزه علیه گروهکها بخشی دیگر از زندگی محمدتقی بود که پس از انقلاب رقم خورد.
او در سال 1360 به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در واحد اطلاعات و تحقیقات مشغول به کار شد. ابوسعیدی با رشادتها و خلاقیتهایی که از خود در زمینۀ کار اطلاعات و شناسایی نشان داد، خیلی زود توانست خود را به عنوان یکی از مهرههای اساسی واحد اطلاعات سپاه معرفی کند.
وی ضمن طی مراحل ترقی در واحد اطلاعات سپاه، مراحل عرفان و خودسازی را نیز طی کرد تا این که سرانجام، روح خستگیناپذیر او در سال 1361، در عملیات بیتالمقدس، همزمان با سالروز میلاد حضرت علی (ع) بر اثر انفجار مین به شهادت رسید