به چهرهٔ زیبای او خیره شده بودم، که ناگهان آنچه در دست او بود، توجه مرا به خود جلب کرد: قرآنی خونین دربین انگشتان به هم بسته شدهٔ او می درخشید.چقدر این صحنه برای من زیبا بود.!
نوید شاهد کرمان، "بنا بر دستور سردار سلیمانی، ماشینِ حامل شهدا را به قرارگاه آوردم. چند نفر برای کمک به طرف ماشین آمدند.
من در گوشه ای نشستم ودر خود فرو رفتم.، پیکر پاک شهدا را یک به یک پایین آوردند. تا این که با کمک خواستن یکی از آنها به خود آمدم، می خواستند پیکر شهیدی را روی زمین بگذارند، اما سنگین بود.
بلند شدم و رفتم کمک آنها. شهیدی به سینه، کف ماشین آرام گرفته بود. با دیدن هیکل او، احساس کردم که محمدجواد باشد، اما مطمئن نبودم. آن پیکرغرقِ به خون را روی زمین گذاشتیم. چهره اش که به طرف آسمان برگشت اورا دیدم، خودش بود ، محمدجواد.
به چهرهٔ زیبای اوخیره شده بودم، که ناگهان آنچه در دست او بود، توجه مرا به خود جلب کرد: 
قرآنی خونین دربین انگشتان به هم بسته شدهٔ او می درخشید.چقدر این صحنه برای من زیبا بود.!

راوی: همرزم شهید رشیدفرخی

شهید محمد جواد رشيد فرخي، يكم‌ خرداد 1336، در روستاي‌طاهرآباد از توابع شهرستان كرمان به دنيا آمد. تا پايان مقطع متوسطه در رشته رياضي درس خواند و ديپلم گرفت. سال 1358، ازدواج ‌كرد و ‌صاحب دو پسر و يك دختر شد. پاسدار بود، هفدهم مرداد 1362، در مهران بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. 
برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
محمداسدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۰۸ - ۱۴۰۱/۰۲/۳۱
0
0
یادش جاودان .روزی در سپاه کرمان با برادران فوتبال بازی میکردیم شهید صدام کرد و گفت نماز خوندن گفتم هنوز وقت دارم گفت خداحفظت کنه باخدا وقت اضافه میزاری وباخنده رفت.یادش همیشه جاودان
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده