به مناسبت سالروز شهادت؛
اگر می خواهی تا قیامت از تو راضی باشم دختران عزیزم که پاره تنم می باشند فاطمه گونه و زینب وار آنها را تربیت کن و همیشه توکل بر خداوند کن.
نوید شاهد کرمان، شهید محمد بکتاش يكم فروردين 1341، در روستاي ده احمدي سربنان  از توابع شهرستان زرند به دنيا آمد. تا پايان مقطع متوسطه درس ‌خواند و ديپلم اقتصاد گرفت. سال ‌1362، ازدواج ‌كرد و صاحب‌ دو دختر شد. پاسدار بود، دوازدهم تير 1365، در مهران بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد. 

مروری بر نامه شهید بکتاش به همسرش:
همسر عزیزم چند سطری برای شما که همیشه در زندگی من شریک و غم خوارم بودی بنویسم و همیشه مرا راهنمایی در اموری می کرد و همه وقت از ذکر من بیرون نمی رفتی و همیشه در فکرم بودی.
همسر عزیزم می خواستم خواسته های مرا برآورده کنی زیرا می دانم یار و غمخوار من شما هستید وضعیت مرا از اول کوچکی میدانی با چه غمی بزرگ شدم. در کجا بزرگ شدم و با چه غمی به زندگی ادامه داده ام تا به الان می خواهم به شما همسر عزیزم بگویم (مادر بزرگوار) که همیشه در فکر بچه های عزیزم که از جانم بیشتر آنها را دوست دارم باشی و هیچ وقت از یاد آنها نروی، زیرا خود من این رنج را کشیده ام می دانم من نمی گویم که مادر من چنین بوده ولی گاهی احساس می کردم که در این دنیا هیچ کس را ندارم به جز خداوند بزرگ همان بود که مرا همیشه یار و یاور بود و بعد هم که خداوند شما و حقیر را به هم رسانید.
 باز هم خداوند مرحم بر زخمهای بدنم گذاشت و از تنهایی نجات یافتم. خداوندا از تو می خواهم که به عزت و جلالت و به پایان دهنده رسولانت تو را قسم می دهم که از گناهان ما مخصوصا من بنده ذلیل و خار که هیچ آبرویی به درگاه تو نداشته و ندارم ما را ببخشی و بیامرزی و تا نیامرزیدی از این دنیا مبر. 
همسر عزیزم من از کوچکی کاملا درد بی کسی را حس کرده ام نمی خواهم دیگر فرزندان کوچک که هنوز هیچ گناه و معصیتی نکرده اند و هیچ چیز ازدنیای امروز ما نمی دانند غم و غمی همچون غم بی پدری و بی کسی را مثل من بکشند. شما ای همسرم جای پدر انها باشی و نگذاری هیچ غمی در وجود آنها رسوخ کند. 
همسر عزیزم از تو می خواهم اگر من به خیل دوستانی همچون شهامت سعید یا محمد منصوری یامحمد رحمانی شتافتم به امید خداوند بزرگ منان چون این لیاقت را در خودم نمی بینم بهرحال همسر عزیزم هرجا که صلاح دانستید (خود شما) دفنم کنید. اگر می خواهی تا قیامت از تو راضی باشم دختران عزیزم که پاره تنم می باشند فاطمه گونه و زینب وار آنها را تربیت کن و همیشه توکل بر خداوند کن. تکیه گاه ما انسانها فقط خداوند است تکیه گاه ما و شما و بس. تکیه من فقط تعلیم و تربیت و غم بی پدری که غم آنها را فرا نگیرد . 
همسر عزیزم از جانب من از مادرت و پدر بزرگوارتان و برادرانتان آیت الله و ... و خواهرانتان همگی مخصوصا طیبه طلب بخشش و آمرزش بکن و امیدوارم که خود آنها نیز مرا ببخشند اگر از ما تندی و بد اخلاقی و بی احترامی به آنها کرده ام مرا ببخشند از مادرتان بخواه که از جدشان تمنای بخشش و آمرزش ما را بکند زیرا من به درگاه خداوند آبرویی ندارم و از همه دامادهای شما و اقوام شما معذرت می خواهم اگر تندی و بد اخلاقی و بی احترامی به آنها کرده ام مرا ببخشند و بهل کنند. 
منبع: اسناد بنیاد شهید کرمان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده