مرگ بر آمریکای جهانخوار، من بسیجی هستم، بسیجی مجید امیری
پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۵۱
در وصیت نامه شهید مجید امیری آمده است: ما بسیجی ها، حسینی هایی هستیم که اهل کوفه نیسیتم ما اهل ایرانیم. ما از مرگ نمی ترسیم و یا شاید فردا جوابگوی اثبات گفته های من بسیجی حقیر باشد.
نوید شاهد کرمان، شهید مجید امیری ده احمدی، سال 1343 در روستای اکبر آباد از توابع شهرستان زرند در خانواده ای کشاورز و مذهبی بدنیا آمد.
وی تا کلاس چهارم دبستان در زادگاهش به تحصیل پرداخت، بدلیل نبودن کلاس پنجم به زرند عزیمت و دوران راهنمایی را در زرند به پایان رساند.
وی محصل سال سوم راهنمایی بود که مصادف شد با شروع انقلاب اسلامی و دوران دبیرستان را هم در زرند مقارن با جنگ تحمیلی شد.
در تاریخ 23 آبان 1360 از سوی بسیج عازم جبهه شد و در روز دوشنبه نهمین روز از آذر 1360 به شهادت رسید.
مروری بر وصیت نامه شهید مجید امیری:
بسم رب شهداء والصدیقین
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان، سلام بر رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله الموسوی الخمینی
امشب می خواهم سکوت شب را بشکنم. سکوتی که برایم آشناست. آشنای آشنا با صدایی چون صدای رگبار مسلسلها و خمپاره ها. من با اینها آشنایم برایم آهنگی موزون هستند که با صدای آنها آشنایم . صدای لالایی مادر و امروز برایم لالایی لبیک گویان رهبرم خمینی بت شکن است من یک بسیجی هستم.
امشب می خواهم از دل خویشتن سخنی چند گویم تا شاید فردا روشنی دیگری بازتاب قلبهای جوانانی همچون من باشد.
آه... چه صدای موزون و دلنشینی ، بنوازید ای سفاکان پلید که دیگر باره بازیچه دست آمریکا شده اید. شما صدایتان همچون عروسکهای کوکی هستید که رقص آدم آهنی را به وسیله کوک کردن شما به بازیچه گرفته اند.
مرگ بر آمریکای جهانخوار، من بسیجی هستم، بسیجی مجید امیری
من از مردن هراسی ندارم و به ندای لبیک پاسخ مثبت داده ام. ما بسیجیها حسینی هایی هستیم که اهل کوفه نیسیتم ما اهل ایرانیم. ما از مرگ نمی ترسیم و یا شاید فردا جوابگوی اثبات گفته های من بسیجی حقیر باشد.
پدر و مادر عزیز سلام
این سلام فرزند بسیجی 16 ساله شماست. همان فرزندی که به ندای رهبرش لبیک گفت و من از جان خویش گذشتم و شربت شهادت را به از این زندگی چند روزه ترجیح دادم. من با پای خود به جبهه نبرد حق علیه باطل شتافتم من شهادت را اسوه مولایم علی (ع) و فرزند دلاورش حسین (ع) می دانم.
مادر و پدر عزیز: همچون پرگاری دایره وار به دور خود می چرخیدم بدون داشتن نقطه ای و تکیه گاهی معلوم می چرخیدم و می چرخیدم و خطوط و دایره ای کج و کوله به دور خود می کشیدم وامروز نقطه پایان را یافته ام. نقطه ام الله و محور حرکتم حسین(ع).
مادر و پدر عزیزم: من راه خود را انتخاب نموده ام. خواهش می کنم در سوگ من گریه نکنید زیرا من بهترین راه را انتخاب نموده ام و شما چیزی را که به خدا داده اید پس نمی گیرد و در این معامله گریه نشانه پشیمانیست. شما فرزند خود را در راه خدا از دست داده اید.
برادران عزیز و مهربانم: من چیزی ندارم و بدهی نیز ندارم مقتضای من، من نیست من جوانی 16 ساله هستم هنوز تازه به سن قانونی خود رسیده ام نه چیزی دارم و داشتم و نه گناهی.
ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه.
با تقدیم احترام مجید امیری
نظر شما