شهید زنگی آبادی گفت: وقتی می بینم این بچه ها تا این حد پاک و معصومند و این قدر پیشرفت کرده اند که به خدا نزدیک شده اند، گریه ام می گیرد.
نوید شاهد کرمان، "قبل از عملیات «والفجر هشت» در چادر تبلیغات با عده ای از دوستان طلبه نشسته بودیم. آنها روی سجاده هایشان از همرزمانشان امضا می گرفتند تا امضای آنها گواه بر حضورشان در جبهه و روزه گرفتن و نماز خواندنشان باشد تا در روز قیامت، تأیید چهل مؤمن نشانه ای بر ایمانشان به خدا و عمل کردن به اوامر الهی باشد. 

یکی از دوستان که اهل سیرجان بود، سجاده ای برای گرفتن امضا نداشت. پیراهنش را در آورد تا روی آن امضا بگیرد. رسول وقتی این صحنه را دید، با صدای بلند گریه کرد. آرام که شد ، به او گفتم:« رسول ! چی شده ؟! چرا گریه می کنی ؟!»  

گفت :«وقتی می بینم این بچه ها تا این حد پاک و معصومند و این قدر پیشرفت کرده اند که به خدا نزدیک شده اند، گریه ام می گیرد. 

نوجوان پاکی که هنوز به سنّ تکلیف نرسیده، می گوید بیایید پیراهنم را امضا کنید; شاید من با این پیراهن، شهید شوم و همین پیراهن که افراد مؤمنی آن را امضا کرده اند ، در قیامت گواهی باشد بر اینکه من نیز انسان متدیّنی بوده ام. دیدن این صحنه های کم نظیر ، اشکم را در آورد.»
 
راوی: همرزم شهید
منبع: کتاب ره یافتگان کوی یار


شهید مهدي زنگي‌آبادي/ دوم دي1344، در روستاي بهاءآباد از توابع شهرستان زرند چشم به جهان گشود. در حوزه علميه درس‌ خواند. سال 1363، ازدواج كرد، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و نهم بهمن 1364، در فاو شيميايي شد و به شهادت رسيد. مزار وي درگلزار شهداي امامزاده عبدالله (ع) تاج‌آباد زرند واقع است. او را رسول نيز مي‌ناميدند. برادرش محمد نيز به شهادت رسيد.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده