خاطراتی از شهید غلامحسین خزاعی/ اهمیت كتاب در سنگر
شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۹
بـا وجود اين که بر لزوم حضور در جبهه و جنگيدن اصرار داشت، کتاب هاي درسي سال چهارم در سنگرش ديده ميشد، وي اهميت جنگ و درس را درکنار هم احساس مي کرد.
نوید شاهد کرمان، "حسين تحصيلات را نيمه کاره رها کرده و به جبهه آمده بود. گاهي با هم در مورد ادامه ي تحصيل صحبت ميکرديم. هيچ وقت پاسخ روشني نمي داد . با وجود اين که بر لزوم حضور در جبهه و جنگيدن اصرار داشت، کتاب هاي درسي سال چهارم در سنگرش ديده ميشد. وي اهميت جنگ و درس را درکنارهم احساس مي کرد.
*** ازآيت الله يثربي امام جمعه ي وقت کاشان جهت سخنراني در جمع رزمندگان لشکر 41 ثارالله دعوت کرده بوديم. ايشان در اتاق اعزام مبلغ واحد تبليغات نشسته بودند که حسين وارد شد و پرسيد: «مي توانم چند لحظه کنار حاج آقا بنشينم ؟» گفتم: « ايشان تازه رسيده اند و خسته هستند، از طرفي الان با چند نفر از دوستان صحبت مي کنند.» اصرار کرد و بالاخره وارد اتاق شد. دوستان يکي پس از ديگري از اتاق بيرون آمدند. وقتي با حاج آقا تنها شد، پرسيد: «والدين به ويژه مادر چه حقي برگردن انسان دارند؟» آيت الله يثربي با چهرهاي خندان پاسخ دادند. حسين با دقت به سخنان ايشان گوش مي کرد. متوجه شدم به پدر و مخصوصا مادرش علاقهي خاصي دارد.
*** شوخيهاي جالبي مي کـرد. اصلا اهل شوخي نامناسب نبود. يک روز عده اي از دوستان داخل چادر نشسته بودند، يکي از آنها که هنوز با خلق و خوي او آشنايي نداشت، تقاضاي آب کرد. حسين با گشاده رويي گفت: «اجازه بدهيد، الان شربت مي آورم. » مقداري شکر داخل ظرف ريخت. آبليمو را به آن اضافه کرد و از اتاق بيرون رفت. کمي بعد در حالي که آفتابه در دستش بود، وارد شد. مقداري از آب آفتابه را روي شکر و آبليمو ريخت. آن شخص با تعجب حسين را نگاه مي کرد.شربت که آماده شد، ليوان را پر کرد و مقابل وي گرفت. دوست مان با ترديد به ليوان نگاه کرد. حسين ليوان را به دهان برد. شربت را خورد و گفت : «به....به ..... چقدر مزه داد!» يک بار ديگر ليوان را پر کرد وبه طرف او گرفت. دوست جديدمان نمي دانست حسين براي شربت درست کردن آفتابهي جداگانه اي دارد.
شهید غلامحسین خزاعی در 20 اردیبهشت سال 1345 در شهرستان راور متولد شد. در تابستان 1260 برای نخستینبار به جبهه رفت. نماز و مناجات و اشكهای حسین را هنوز، همسنگرانش به خاطر دارند. غلامحسین خزاعی، بهمن ماه سال 1362، تحصیلات متوسطه را رها كرد و روح بیقرار عاشقاش را برای همیشه به جبهه برد و سرانجام در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.
برگزفته از کتاب «زنجیرها»
نظر شما