مگر استاندار نماز نمی خواند؟!
سهشنبه, ۲۷ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۵۷
یک نوجوان که هنوز محاسن نداشت با چهره ای بشاش و پر خروش فریاد زد مگر استاندار صدای اذان را نمی شنود، مگر استاندار نماز نمی خواند، وقت نماز است.
نوید شاهد کرمان، شهید «محمدمهدی يوسفزاده» بيست و ششم شهريور 1347، در شهرستان شهربابك متولد شد. در حوزه علميه درس خواند، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. هشتم مرداد1362، در مهران بر اثر اصابت تركش شهيد شد. پيكر وي مدتها در منطقه بر جا ماند و پس از تفحص سال 1380، در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد. برادرش محمدرضا نيز به شهادت رسيد.
خاطراتی از شهید «محمدمهدی يوسفزاده» را با هم مرور می کنیم:
در سال های اوایل انقلاب اسلامی که جنگ تحمیلی هم شروع شده بود، در یک روز استاندار وقت کرمان به شهرستان شهربابک که یکی از شهرستان های تابعه می باشد دعوت شده بود، فرماندار و تعدادی از مسئولین شهر که از استقبال کنندگان و گردانند گان دیدار با استاندار بودند، استاندار را با مسئولین شهر به سالن دبیرستان قدیمی پسرانه شهر برده بودند اذان ظهر بود.
من حرکت کردم به طرف مسجد که در بین راه دیدم جلو دبیرستان شلوغ است، رفتم داخل دیدم پشت درب سالن کسی را داخل راه نمیدهند، فقط به نظر میرسد مسئولین قبلا با استاندار داخل شده اند و تعدادی از مردم پشت درب اصرار داشتند داخل شوند.
صدای اذان از مسجد به گوش می رسید که دیدم یک نوجوان که هنوز محاسن نداشت با چهره ای بشاش و پر خروش فریاد زد مگر استاندار صدای اذان را نمی شنود، مگر استاندار نماز نمی خواند، وقت نماز است چند نفر دیگر هم یک چیزی گفتند، من هم گفتم اذان بگویید اما چهره و روحیه آن نوجوان حالت خاصی داشت که در ذهن من نقش بست و هنوز هم آن حالت در ذهنم هست.
به نظر من آن فریاد نوجوان با آن حالت که هر کسی نمی تواند آنرا درک کند آن روز باعث شد تا استاندار به نماز اهمیت بیشتری بدهد و بر خلاف میل مسئولین شهر که میخواستند استاندار با مردم دیدار نداشته باشد جلسه را ترک و به مسجد و در میان مردم برود و با مردم گفت گو کرد آن روز آن نوجوان را نشناختم ولی حالت چهره او در ذهنم بود تا اینکه یک روز دیدم در مراسم شهادتش زیر عکس آن چهره ی نورانی و بشاش نوشته شده بود شهید محمد مهدی یوسف زاده آن وقت بود که آن نوجوان را شناختم.
راوی: دوست شهید
نظر شما