تسویه حساب با جبهه واجب تر از دانشگاه است
يکشنبه, ۰۵ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۲۲
پدر شهید شهید «ناصر عامری» می گوید: هنگامي كه به او گفتم برو دانشگاه و درس خود را تمام كن، گفت: بايد به دهلران برگردم و تسويه حساب كنم و بعداً با خيال راحت به كلاس درس بر ميگردم.
به گزارش نوید شاهد از کرمان، شهيد ناصر عامري فرزند محمد در سال 1343 در شهر مشهد مقدس متولد شد. ناصر دوران دبستان را تا كلاس چهارم در دبستان جعفري شهر مشهد گذراند و سپس به علت شغل پدرش كه ارتشي بود به كرمان منتقل مي گردند و در روستاي اختيارآباد ساكن مي شود و كلاس پنجم را در همان دبستان اختيارآباد به پايان ميرساند.
وی پس از چندي پدرش مجدداً به شهرستان مراغه منتقل مي شود و ناصر در اين شهر به تحصيل در دورة راهنمايي ميپردازد. پس از اتمام دورة راهنمايي مجدداً به كرمان منتقل ميشوند.
شهيد عامري تحصيلات متوسطه را در هنرستان شهيد دادبين كرمان در رشته مكانيك به پايان ميرساند و سپس با شركت در كنكور سراسري در دانشكده شهيد چمران كرمان در رشته صنايع اتومبيل پذيرفته مي شود. او جز دانشجويان فعال در زمينة درس و كارهاي فرهنگي بود. ناصر در كنار درس خواندن، به معنويات و نماز اول وقت و پيروي از ولايت فقيه توجه ويژهاي داشت. احترام و عشق به والدين در همه رفتارش مشهود بود. از تظاهر و ريا بيزار بود و در كمك و همياري به ديگران هميشه پيش قدم بود.
پدر شهيد در خصوص اخلاق و رفتار فرزندش چنين ميگويد:
ناصر نذر كرده بود كه هر سال 3 روز مراسم روضهخواني در خانهمان برپا شود و اين از لطف وعنايت خداوند بود كه چنين فرزندي را به من عطا كرده بود. ناصر پسري سر به راه و متين بود، او با همه فرزندانم فرق ميكرد، بسيار صبور و آرام بود، حتي در حل مشكلات خانواده با ناصر مشورت ميكرديم، از زماني كه ناصر با ولايت فقيه وآرمانهاي بسيجيان در جبهه آشنا شد. دائم ميگفت كه بايدبه جبهه بروم.
ناصر در اوقات فراغت به ورزشهايي مانند: دو ميداني و فوتبال و سواركاري ميپرداخت، او خوش رو و مهربان بود و در انجام كارها به من كمك ميكرد، سعي ميكرد به مجالس دعا و زيارت برود و اغلب دست برادر كوچكش را ميگرفت و با خود به اين مجالس ميبرد.
در رفتن به جبهه، آن قدر مشتاق بود كه هر وقت ميگفتيم اول درس دانشگاه را تمام كن بعد به جبهه برو، ميگفت: پدر، در جبهه به وجود من، بيشتر از دانشگاه نياز است، حتي در زمان تحصيل، پس از اولين اعزام، در دانشكده براي ناصر حكم اخراجي صادر كرده بودند، چون بدون اطلاع دانشكده به جبهه رفته بود، اما با آمدن بخشنامهاي با ادامه تحصيل ايشان موافقت شد و هنگامي كه به او گفتم برو دانشگاه و درس خود را تمام كن، گفت: بايد به دهلران برگردم و تسويه حساب كنم و بعداً با خيال راحت به كلاس درس بر ميگردم، اما چند روزي از رفتنش نگذشته بود كه خبر شهادتش را به ما دارند.
هر وقت براي ناصر مشكلي پيش ميآمد، مي گفت: با عنايت و لطف خدا، مشكلاتم را پشت سرميگذارم. هر صبح جمعه به گلزار شهداي كرمان ميرفت و در مسجد صاحبالزمان دعاي ندبه ميخواند. خيلي خوش قول وخوش برخورد بود و هر وقت مرخصي ميآمد، دو يا سه روز ميماند و دوباره به جبهه بر ميگشت.
ناصر دورة آموزش نظامي را در دانشكدة شهيد چمران گذراند و اولين بار، در تاريخ 1/1/1364 به جبهه اعزام شد و در لشكر 21 حمزه، در منطقه دهلران، آموزشهاي تكميلي را فرا گرفت و در همين دوره آموزش تانك را فرا گرفت و راننده تانك شد و در عمليات هاي مختلفي شركت نمود. در آخرين باري كه براي مرخصي آمد، هنگام بازگشت به جبهه با همه دوستان و آشنايان و فاميل خداحافظي نمود و از همه آنها حلاليت طلبيد.
شهيد ناصر عامري كه در جبهه رشادتهاي زيادي از خود نشان داده بود، سرانجام در تاريخ 1/12/1364 در منطقه ي موسيان دهلران، به آرزويش، كه همان لقاء خداوند بود نايل شد و بنا به وصيت خود شهيد، پيكر مطهرش در مجاورت بارگاه ملكوتي امام هشتم به خاك سپرده شد.
نظر شما