سردار شهید «علی یار شول» به روایت مادر/ این ها یادگاری های جبهه اند
جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۱۸
يك روز چيزهايي را كه از جبهه آورده بود، نشانم داد و گفت اينها يادگاري جبههاند. نگه داريد، وقتي بچههايم بزرگ شدند نشانشان بدهيد كه يادشان بيايد جنگ چه بود و ما براي ايران و مردم چه كرديم.
به گزارش نوید شاهد از کرمان، "موقع خدمت سربازيش كه رسيد، يعني سال 1356 وارد خدمت شد. بعد كه امام دستور دادند پادگانها را ترك كنيد، علي يار هم بيرون امد. آن سالي را هم كه خدمت ميكرد. وقتي به خانه ميآمد، لباس سربازيش را عوض ميكرد، كلاه كشي روي سرش ميكشيد و ميرفت توي تظاهرات. وقتي كه سپاه تشكيل شد علي يار هم لباس پاسداري پوشيد.
در كارهايش هم خيلي موّفق بود. بعد رفت كردستان و برگشت و گفت من ميخواهم دختر عمهام را بگيرم كه نجيب و با ايمان است. عروسي شان خيلي ساده بود. بعد هم زنش را آورد خانهي خودمان. حدود يك ماه بعد عراق حمله كرد و آماده شد كه برود جبهه. من گفتم تو كه ميخواستي دائم به جنگ و جهاد بروي، براي چه دختر مردم را گرفتي؟ عاقبت كارت هم كه معلوم نيست. گفت وظيفهام حكم ميكند كه بروم. من كه نميتوانم جبهه را فداي خانوادهام بكنم.
شما مواظب همسرم باشيد. او خيلي برايم عزيز است. وقتي كه بچها ش ده روزه بود، دو سال رفتت مأموريت به فهرج و يك سال هم رابر بود. يك بار كه به ديدنم آمده بود، پسرش را روي زانوهايش نشانده بود. گفت اين هم فرزند شهيد آينده. من خيلي ناراحت شدم. گفتم اين چه حرفي است كه ميزني. گفت مادر نكند ميخواهي من با ننگ و خواري بميرم. ميگفت اگر خدا به ما توفيق داده در صف لشكر اسلام باشيم، از شايستگي خودمان نيست، به خاطر زحمتهاي شما پدر و مادر با ايماني است كه با روزي حلال ما را بزرگ كرديد.
من هر قدم خيري كه بر ميدارم اثر رنج و تربيت شما را در آن ميبينيم هيچ وقت جلوي من از جنگ و جبهه و كارهايي كه آنجا ميكرد، حرف نميزد. فقط يك باار ا ز لا به لاي حرفهايش فهيمدم كه چهار ساعت روي آب ميجنگيدهاند. يك بار به او گفتم ديگر به جبهه نرو. تو كارت را انجام دادهاي. حالا ديگر نوبت ديگران است.
گفت اگر از اين خانهها تا اهواز جلوي پايم سكهي طلا ميريختند، يك ساعت بودن با پسرم و خانوادهام را با آن سكهها عوض نميكردم، ولي چه كنم كه براي خداست. يك روز چيزهايي را كه از جبهه آورده بود، نشانم داد و گفت اينها يادگاري جبههاند. نگه داريد، وقتي بچههايم بزرگ شدند نشانشان بدهيد كه يادشان بيايد جنگ چه بود و ما براي ايران و مردم چه كرديم.
سردار شهيد علي يار شول/ تابستان سال 1337 در روستاي اميرآباد سيرجان متولد شد. سال 1356 به خدمت مقدس سربازي اعزام شد و بعد از فرمان امام مبني بر ترك پادگانها، خدمت را ترك كرد. پس از پيروزي انقلاب، به نيروهاي سپاه پاسداران پيوست. در اوايل خدمت براي پايان دادن به غائلهي كردستان عازم آن منطقه شد.
از سال 1359 تا سال 1365 به طور جدي و مداوم در جبهه حضور داشت و از كربلاي يك تا كربلاي پنج، يعني حدود هفت ماه بعد از شهادت دايي خود شهيد احمد شول، فرماندهي گردان عاشورا از لشكر 41 ثارا... بود. در سالهاي 1364 و 1365 در چندين عمليات شركت داشت و شهادت ايشان در بهمن ماه 1365 در عمليات كربلاي پنج در شلمچه بوده است. پيكر مطهر شهيد پس از نه سال يعني در تير ماه 1374 تحويل خانوادهاش گرديد و در گلزار شهداي سيرجان به خاك سپرده شد.
منبع: کتاب "مرد ناتمام قصه "نوشته پروین روانبخش
نظر شما