شهید رضایی توصیه به حفظ بیت المال می کرد
سهشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۴۶
نوید شاهد - جانباز شهید "احمد رئیسی" پیرامون شهید "عباس رضایی" می گوید:یکی از توصیههای عباس به بچهها این بود که این وسایلی که در اختیار ماست از جمله پوتین، اورکت و ... بیتالمال است و باید در نگهداری از آنها دقت کنیم و احساس مسئولیت داشته باشیم.
به گزارش نوید شاهد کرمان، شهید "عباس رضايي" نهم فروردين 1342، در روستاي بزنجان از توابع شهرستان بافت چشم به جهان گشود. وی تا پايان مقطع راهنمايي درس خواند. سال1361، ازدواج كرد. پاسدار بود، سرانجام در دوم آبان 1362، در مريوان بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد.
در ادامه خاطرات جانباز شهید "احمد رئیسی" پیرامون شهید "عباس رضایی" را مرور می کنیم:
من افتخار همراهی و همرزمی با شهید عباس رضایی را داشتم و در عملیاتهای والفجر 1 و والفجر 4 که ایشان شهید شدند، با هم بودیم. آشنایی من با عباس به عملیات والفجر مقدماتی در اواخر سال 61 باز میگردد. من در گردان سیدالشهداء بودم که فرماندهاش شهید حسن مصطفوی بود و عباس فرمانده گروهان ما در این گردان بود. آمده بود از نیروها سان ببیند و فرمانده دسته انتخاب کند.
من 16 سالم بود که عباس مرا به عنوان فرمانده دسته انتخاب کرد. از جمله فرمانده دستههایی که انتخاب کرد و بعدها به شهادت رسیدند، دادخدا احمدیوسفی و خدا مراد رئیسی بودند. او فرمانده دستهها را بر اساس روحیات و توانمندی جسمانی انتخاب میکرد. یک ماه به عملیات مانده بود و این مدت، فرصت خوبی بود تا با او بیشتر آشنا شوم. عملیات با رمز مبارک یاا... یاا... یاا... در تاریخ 17/11/61 شروع شد. لشکر 41 ثارا... با 11 گردان در این عملیات حضور داشت. منطقه عملیاتی از چهار طرف به میشداغ، هورالهویزه، چزابه، بستان و شهرالعماره عراق منتهی میشد.
این عملیات متأسفانه به دلیل وسعت و عمق موانع و استحکامات دشمن و عدم الحاق به موقع نیروهای خودی، موفقیت چندانی نداشت. خیلی از رزمندهها به شهادت رسیدند. مجروح بسیار زیاد بود. زمان استراحت بسیار کم و مسئولیت سنگین بود. نیروی رزمی، کار پشتیبانی را هم انجام میداد. بچهها بیشتر از آنکه حرف بزنند، عمل میکردند.
زیر آفتاب گرم خوزستان، با کلاه آهنی بر سر، کانال میزدیم و عباس در کنار بچهها آنها را همراهی میکرد و حضور دائم او موجب دلگرمی رزمندهها بود. در حین کانالزنی، در معرض تیر مستقیم دشمن بودیم.
معمولاً وقتی فرمانده گروهان به فرمانده دسته، دستوری دهد که در این منطقه کانالی با طول و عرض مشخص شده، حفر گردد، انگار کار را واگذار کرده و منتظر آماده شدن کانال است اما عباس این گونه نبود، خودش پا به پای بچهها کار میکرد، نظارت داشت و با بچهها شوخی میکرد.
وقتی به کسی کاری را میسپرد، کمتر در کار او دخالت میکرد. خیلی شبها در خط، در حال ایاب و ذهاب بود و همه چیز را کنترل میکرد. در اوقات فراغت محدودی که پیش میآمد، به امور شخصی و نظافت میرسید و کفشهای خود را واکس میزد.
در آن شرایط اگر مسائل بهداشتی رعایت نمیشد، بیماریهای پوستی فراگیر بود، عباس خودش این مسائل را رعایت میکرد و به ما نیز توصیه میکرد رعایت کنیم. این رفتار او باعث ایجاد نظم در بچهها میشد. یکی دیگر از توصیههای عباس به بچهها این بود که این وسایلی که در اختیار ماست از جمله پوتین، اورکت و ...، بیتالمال است. باید در نگهداری از آنها دقت کنیم و احساس مسئولیت داشته باشیم.
برگرفته از کتاب «لقمه حلال»
پایان پیام/
نظر شما