کاری کنید شرمنده شهدا و خانواده آنها نشوید
به گزارش نوید شاهد کرمان، شهید "عباس احمدپور" یکم فروردين 1348 ، در روستاي عبدل آباد از توابع شهرستان شهربابك به دنيا آمد. وی طلبه حوزه علميه بود که به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. سرانجام در بيست و نهم دي 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش، به شهادت رسید.
قسمت هایی از وصیت نامه شهید "عباس احمدپور" را مرور می کنیم:
هنوز چیزی از عمر من نگذشته، اما من پیش پا افتاده و ناتوان هستم و قدرت و توان از تو می خواهم، از تو سپاسگزارم که به من این لیاقت پر افتخار را دادی که در این مکان مقدس پا بگذارم و بار خدایا! خیلی از بهترین یاران تو این افتخار بزرگ را پذیرفتند و تو به آنان دادی از تو می خواهم که نصیب جسم ناتوان من هم این لیاقت با افتخار بکنی.
در این موقعیت حساس که گویا تاریخ تکرارگشته و این غارتگران شرق و غرب این جنگ را به ملت مسلمان ما تحمیل کردند، این جنگشان برای کشورگشایی نبود، بلکه برای از بین بردن نظام جمهوری اسلامی بود و آنها از یک کلمه می ترسیدند آن هم (امام) و یاران امام با فداکاری خویش تا به حال جلو این مزدوران را گرفتند و من، ماندن در قریه را خیانت به خویش دانستم و با یاری خدا پا به جبهه نهادم تا بتوانم جان نالایقم را فدا کنم تا اسلام زنده بماند و ای خدای مهربان این لیاقت بزرگ را نصیب من بکن.
خدایا! مرا به آرزویم که شهادت است برسان و سخنی برای مردم مسلمان ایران که شما مانند پروانه به دور امام بگردید و لحظه ای از یاری او و انقلاب دست برندارید و دعا کنید تا خدا فرج آقا امام زمان(عج) را نزدیک کند و ای کاش خدا بیشتر به من جان می داد تا نثار راه انقلاب و مهدی زهرا(عج) و نایبش کنم امیدوارم که خدا این جان ناقابل را از من روسیاه گناهکار قبول کند.
کاری نکنید که خون شهدا به هدر برود که فردای قیامت شهدای صدر اسلام و حال جلوتان می ایستند و پدر و مادر شهیدان و آن بچه ای که بابایش را از دست داده می گوید بابای من خون خود را ریخته است آنوقت شما توجهی نداشتید که آن روز، سخت روزی است.
این راه را با آگاهی انتخاب کردم، امت شهید پرور در این انقلاب کوتاهی نکنند و هر نوع توطئه را سرکوب کنند و امام را تنها نگذارند و حسین زمان “هل من ناصر ینصرنی ” گفته است مردم بشتابید مانند اهل کوفه نشوید با تمام وجودتان لبیک گفته و یاریش دهید و برای فرج ولی عصر(عج) هرشب و روز دعا کنید.
سخنی با دوستان و ای دوستان عزیز، من به عنوان یک فرد کوچک و بی قابل با شما این سخن را می گویم که هر کدام که می توانید به جنگ با دشمن خارجی اسلام بشتابید و هر کدام که کاری باعث می شودکه نتوانید [با دشمن] خارجی به جنگ برخیزید حتماً با دشمنان داخلی اسلام یعنی این منافقین کافر به جنگ برخیزید امیدوارم که هر کاری انجام می دهید در راه خدا باشد.
پدر و مادر و برادران و خواهرانم از اینکه من شهید شدم به هیچ وجه ناراحت نباشید و عوض اشک غم، اشک شوق از دیدگانتان بریزید و اگر گریه کنید این منافقین کافر خوشحال می شوند چون اگر من شهید شدم به آرزوی خود رسیده ام و به دیدار خدا رفتهام و من پیش حسین(ع) هستم من زنده و شاهد و ناظر هستم. و ای مادر مهربان و دلسوزم محبت داری و این را از یاد نم یبرم که در روز آمدنم به جبهه چقدر شاد بودی و مرا در راه جهاد برکفر تشویق م ینمودی آفرین بر تو مادر در نبودن من گریه مکن که سیاهدلان شاد می گردند و خوشحال باش و صبرکن که خدا با صابران است و پدر و مادر امام را دعا کنید.
پایان پیام/