از مال دنیا به جز چند جلد کتاب چیزی ندارم
به گزارش نوید شاهد کرمان، شهید "سید محمود سادات حسینی" ششم ارديبهشت 1339، در روستاي گروه از توابع شهرستان كرمان به دنيا آمد. وی تا پايان مقطع متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و ديپلم گرفت. سال 1362، ازدواج كرد و صاحب يك دختر شد. شاغل آموزش و پرورش بود، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. سرانجام در هفدهم بهمن 1365، در فاو عراق بر اثر اصابت تركش به شهادت رسید.
قسمت هایی از وصیت نامه شهید "سید محمود سادات حسینی" را در ادامه می خوانیم:
سلام بر حسين و ياران باوفايش: ما از حسين شهيد درس گرفته ايم سالارمان حسين است، پرچمدار حسين است، فرمانده امام زمان است، يا امام زمان.
اينجانب سيد محمود سادات حسيني، اين چند كلمه را از روي رضا و رغبت بر روي كاغذ آورده ام. اميد است مورد عنايت خداوند قرار گيرد.
شوق مرا به جبهه برد چيزي ديگر نبود. فقط مسئله اسلام و جمهوري اسلامي والسلام.
سلام بر پدرم كه 27 سال زحمت و زجر زندگي را كشيد تا مرا به ياري خدا به اينجا رسانيد. پدر عزيزم اميد عفو دارم كه مرا مورد بخشش قرار دهيد. من فرزندي خوب براي شما نبودم. نتوانستم وظيفه خود را نسبت به شما انجام دهم. پدرجان فقط تنها خواهشي از شما دارم اين است كه اگر خدا شهادت در راه خودش را نصيب من كرد آنهم سعادتي است.
از زن و بچه من خوب پذيرايي مي كنيد و آنها را دلداري و نويد دهيد. من از مال دنيا چيزي ندارم به جزء چند جلد كتاب آن هم انشاءالله بچه ام ادامه دهنده راهم است و آنها را بدهيد با سوادان مطالعه كنند و كتابخانه كوچكي بسازيد. در اين جبهه من با چشم خود ديدم بخدا قسم دست پرتوان خداوند در آن است، خدا اينجاست.
از پدر و مادر همسرم مي خواهم از كليه كساني كه با من در رابطه بودند حلالي بطلبند و از آنها خواهش نمايند كه مرا ببخشيند. همسر گرامي بچه ام را خوب تربيت كن . اگر خواستي همسر عزيز ازدواج كنيد صلاح با خودت است و هيچكس نمي تواند جلويت را بگيرد، من در خانه خوش اخلاق نبودم، مرا حلال كن. من تو را موقعي كه از هم جدا شدم حلال نمودم چون من از دست تو اينقدر راضي هستم، خدا داند و بس.
در پايان پدرم – مادرم – برادرانم – همسرم – فرزندم – خواهرم من رفتم خاحافظ. مرا ببخشيد من در بين شما خوب نبودم، مرا ببخشيد. برادران مسلمان اسلام امروز نيرو مي خواهد. اسلام جوان مي خواهد، خون مي خواهد. دين اسلام به ما درس شهادت داد.
پایان پیام/