دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۵۸
نوید شاهد_ بیست ششم مرداد ماه سالروز بازگشت آزادگان به میهن است که امسال مقارن با هشتم محرم الحرام شده است. آزادگان سرافرازی که در قلب دشمن بعثی، با وجود تمام فشار‌ها و هشدار‌های عراقی‌ها برای جلوگیری از برگزاری مراسمات عزاداری سرور و سالار شهیدان، همچنان ادامه دادند تا به شب عاشورا رسیدند. نوید شاهد تهران بزرگ در ادامه گزارشی با این محتوا را برای علاقه مندان منتشر می‌کند.

ن

به گزارش خبرنگارنوید شاهد تهران بزرگ، بیست ششم مرداد ماه سالروز بازگشت آزادگان به میهن است که امسال مقارن با هشتم محرم و الحرام شده است. آزادگان سرافرازی که در قلب دشمن بعثی، با وجود تمام فشار‌ها و هشدار‌های عراقی‌ها برای جلوگیری از برگزاری مراسمات عزاداری سرور و سالار شهیدان، همچنان ادامه دادند تا به شب عاشورا رسیدند.

در ادامه به این مناسبت برشی از کتاب "واگویه‌های سید" را که خاطرات «سیداحمد قشمی» در اولین سال اسارت‌ که با ماه محرم تقارن پیدا کرده بود را برای علاقه مندان منتشر می‌کنیم.

«با ماه‌های آبان و آذر سال ۱۳۵۹. عراقی‌ها با حساسیت تمام در ایام محرم پی‌درپی هشدار می‌دادند و خط و نشان می‌کشیدند. همة تلاششان بر این بود که جلوی عزاداری اسرا را بگیرند؛ اما مگر می‌شد! با گماردن نگهبان به صورت نوبتی و داوطلبی از همان روز اول محرم، کار عزاداری شروع شد.

البته در روز‌های اولیه با احتیاط و مخفیانه و دورازچشم دژخیمان بعثی سوگواری انجام می‌شد. می‌خواستیم همان اول بسم‌الله جنگ و دعوا را شروع نکنیم و در روز عاشورا و تاسوعا از عرض ادب به سالار شهیدان محروم نشویم. این شد که عزاداری‌ها هر شب مخفیانه تکرار شد، اما هر چه به روز عاشورا نزدیک‌تر می‌شدیم، سوگواری ما بیشتر و بیشتر قوت می‌گرفت تا به شب عاشورا رسیدیم.

شب عاشورای سال ۱۳۵۹ برایمان در رمادیه و در قلب دشمن رقم خورد. اوج‌گیری سوگواری بچه‌ها و فریاد «واحسینا» از همه آسایشگاه‌ها در فضای اردوگاه طنین افکند. از هر سه قاطع زندان رمادیه صدای مداحی و نوحه‌سرایی و سینه‌زنی برای سالار شهیدان به گوش می‌رسید.

افسران، درجه‌داران و سربازان عراقی، که شاید تعدادشان به ۲۰ نفر می‌رسید، سراسیمه به تک‌تک آسایشگاه‌ها حمله کردند و با میله‌های آهنی و شلاق‌های کابلی به یکایک بچه‌ها یورش بردند. به طوری که حتی یک نفر از قریب ۲۰۰۰ اسیر اردوگاه از ضرب‌وشتم عراقی‌های بعثی در امان نماند.

چهره‌های بچه‌ها دیدنی بود، همه کبود و زخمی، اما خوشحال. انگار هجمه ناجوانمردانه دشمن، برایشان از عسل شیرین‌تر بود. جالب اینکه در آسایشگاه ۹ تعدادی از برادران اهل سنت هم حضور داشتند. ارشد ما هم مرحوم «عنایت» از برادران بسیار رشید، شجاع و جوانمرد اهل سنت بود. آن‌ها هم در این عزاداری همراه برادران شیعه خود بودند.»

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده