شهادت را به زیر بار استعمار رفتن ترجیح می دهم
به گزارش نوید شاهد کرمان؛ شهید "احمد جوشانی" دوم تير 1342 ، در شهرستان بم متولد شد. وی تا سوم متوسطه درس خواند. پاسدار بود، نهم آذر 1360، در بستان بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد.
در ادامه بخش هایی از وصیت نامه شهید "احمد جوشانی" را مرور می کنیم:
سلام بر حسین و 72 تن از شهدای کربلای امام حسین. سلام بر علی اصغر امام حسین و سلام بر برادر امام حسین ابوالفضل عباس. سلام بر حسین زمان و نور چشم ملت ایران و امام خمینی و شهدای کربلای حسین زمان در ایران، ای امام حسین اگر بدن تو سه روز و سه شب در آفتاب گرم کربلا و زیر پای اسب های مزدوران بود بدن شهدای خمینی 2 ماه الی 3 ماه در آفتاب سوزان کربلای ایران می ماند.
سلام بر امت شهیدپرور ایران و سلام بر همه پویندگان راه حق. سلام بر پدر و مادر زحمت کش و مهربانم. امیدوارم که پدر و مادر عزیز من را حلال کنید. مادر و پدر و خواهر و برادرانم فکر نکنید که اگر به جنگ نمی رفتم حالا پیش شما بودم. نه، چون در قرآن می فرماید کسی که سرنوشتش کشته شدن در راه خداست خودش با پای خویش به قتلگاه می رود تا آنچه در دل دارد خدا بیازماید.
مادر و پدر عزیزم من می روم تا به رنج دیدگان جامعه های فردا بگویم که زندگی در رفتن است نه به مقصد رسیدن. که مقصد پایان زندگی انسانی است و همه یکسان به مرگ می رسند ولی همه یکسان زندگی نکرده اند زندگی مرگ است و مرگ مقصد. باید در راه پیروزی بود.
مادر خواهشی که از تو دارم برای من گریه نکنید و تو ای پدر عزیز دست های پینه بسته ات را از راه دور می بوسم. مرا ببخش و شما خواهر و برادرانم در حق من محبت کردید. و پدر تو هم گریه مکن و خواهر و برادرانم شما هم گریه نکنید چون شما با گریه کردنتان قلب دشمن را شاد می گردانید و خوشحال باشید و یا در جلسات مذهبی و دعاهای ندبه و کمیل قلب دشمن را سیاه کنید.
من از خدا می خواهم تا شما را یاری دهد تا آنچه در توان دارید در راه اسلام جانفشانی کنید و به من نیرو بدهید که بتوانم تا اخرین قطره خونم در راه اسلام جانفشانی کنم.
ای امت مسلمان و ای پدر و مادر و خواهر برادرم به دشمنان اسلام بگویید شما که برای رسیدن به هدف های باطلتان از هر دروغ و افترایی روی گردان نیستید. رویتان سیاه باد. ای شمایی که به جای عزت و پاکدامنی ذلت و بدبختی را انتخاب کرده اید. قلبتان سیاه باد. مادر برای من ناراحت نباش و به آن کسانی که این راه را دیوانگی می پندارند بگویید تاسف برای خودتان بخورید ای منافقان از کفار بدتر.
من با قلبم و روحم و تمام وجودم پشت سر امام خمینی ایستاده ام و به گفته ایشان شهادت را به زیر بار رفتن استعمار ترجیح می دهم و از شما هم می خواهم تو را به خدا امام خمینی را تنها نگذارید و ندای لبیک به او بگویید و او را یاری کنید.
به اقوام و خویشان بگویید من عزاداری نمی خواهم بلکه پیرو می خواهم که بعد از مرگم رسالت حکومت الله را بدوش کشند. باز برای چندمین بار و آخرین بار از شما می خواهم که برای من گریه و عزاداری نکنید و بجای این کارها بشتابید بسوی فلاح و رستگاری، از کلیه کسانی که در زمان حیات من مورد رنجش و اذیت قرار گرفته اند استغفار و برای همگی آنان دعا می کنم.
برای من هیچ گریه نکنید چون مرگ در راه خداست مخصوصا برادر محمود به پدر مادر حتما دلداری بده و خدا را شکر کنید که فرزند و برادری از دست داده اید. امام و اسلام را یاری کنید و پیرو خط امام باشید و همگی شما را بخدا می سپارم.
سخنی با دوستانم: دوستان عزیز شما را بخدا می سپارم. امیدوارم که اسلام را یاری کنید و امام امت را کمک کنید و بکوشید در راه خدا و از برای من ناراحت نباشید و دوستانم در مدرسه منافقان را سرکوب کنید و نگذارید سر بلند کنند چون منافقان از کفار بدتر می باشند.
اگر در دوران حیاتم از من ناراحتی و رنجی کشیده اید طلب استغفار و برای شما دعا می کنم. امام را یاری کنید. والسلام. ای پدر و ای مادرم امام را تنها نگذارید اگر امام را تنها گذاشتید من را دوست نداشتید.
پایان پیام/