حق افراد مستضعف را پایمال نکنید
به گزارش نوید شاهد کرمان؛ شهید «حمیدرضا پورخسروانی» دوم دي 1346، در روستاي خسرواني از توابع شهرستان سيرجان زاده شد. وی تا دوم راهنمايي درس خواند. كارگر بود، به عنوان پاسدار وظيفه به جبهه اعزام شد. دوم اسفند 1366، در ماووت عراق براثر اصابت تركش، شهيد شد.
در ادامه بخش هایی از وصیت نامه شهید «حمیدرضا پورخسروانی» را مرور می کنیم:
با سلام و درود به رهبر آزادمردان جهان حضرت مهدی(عج) که چشم تمامی ما بسوی اوست تا شاید زمانی لطفش به طرف ما روی آورد چشم ما جمال پرفروغش را مشاهده نماید و با شمشیر برانش ریشه این ظالمان و ستمگران قطع کند و پرچم اسلام را در سراسر گیتی به آواز در آورد و دیگر افراد فتنه جو و فرصت طلب را در این جهان نتوانند کوچکترین عمل ناپسندی انجام دهند.
با سلام به نائب برحقش امام خمینی این قلب تپنده ملت شهیدپرور ایران و رهبر مسلمانان ایران و تمام کشورهای جهان و با سلام بر تمامی رزمندگان جبهه های نبرد حق علیه باطل که می روند تا با ضربات و حملات پی در پی و گوینده بازوان پرتوان خویش ریشه جلادان و کفرجویان رجیم یعنی را از بیخ و بن برکنند تا دیگر جنایتکاران هوس فکر حمله به ممالک اسلامی را در سر نپردازند.
سلام به روان پاک شهدا و خانواده های این عزیزان که جگرگوشه های خود را در این جنگ تحمیلی از دست داده اند و از جان و مال خود نیز در این راه دریغ نمی نمایند چون این راه خدا و پیامبران است.
سلام به خانواده محترم خودم خصوصا پدر و مادر شریف محترم که سالها متمادی زحمات زیادی در راه بزرگ نمودن من کشیده اند و زجرهای زیادی را تحمل نموده تا اینکه من را بزرگ کرده اند و به این جامعه تحویل داده اند تا برای خدا کار کنم و یکی از جوانان زمان کنونی باشم هم اکنون که این دفترچه را خط کاری می نمایم.
قصدم و قدردانی از پدر و مادرم و افرادی که برای من زحمتی کشیده اند می باشد چون هر چه فکر می کنم چه کاری بکنم که جبران این زحمات سالیانه را بنمایم باز هم می بینم راهی نیست جز از راه خط نوشتن. فقط معذرت خواهی و اظهار تشکر نمودن خلاصه بایستی تمام عفو و بخشش خود را نسبت به من انجام دهید تا دیگر مدیون شما نباشم بخاطر اینکه وقت طوری شده که نمی توانم جبران نمایم.
از تمامی دوستان و اقوام خصوصا جوانان محل خودمان تقاضا دارم جهت نداء راه شهدا به سوی جبهه روی آورند تا کار دشمنان را یکسره نموده و به پیروزی نهایی برسیم و اگر نمی توانند به جبهه بیایند لااقل نگذارند در محلمان کارهای ناشایسته و غیرانسانی انجام شود چون اگر کوچکترین عمل ناصالحی در محل ما انجام شود به تمامی افراد خصوصا جوانان که دچار هوای نفس هستند سرایت می کند و محلی فاسد می شود که هیچکس نمی تواند جلویش را بگیرد.
می خواهم مسجد را هرگز ترک ننمایید و پایگاه مقاومت را زیر این دو سنگر متحد هستند که اگر با هم یکی بشوند هیچ قدرتی نمی تواند جلو عملشان را بگیرد خلاصه بیشتر تاکید من به عنوان یک برادر حقیر روی مسئله مسجد و کارهای دومی باشد.
مسجد را خالی نگذارید و دیگر سفارشم جلوگیری از ظلم افراد فئودال می باشد البته صحبتم با فئودالهایی است که حق مردم را می خورند و افراد مستضعف را پایمال می نمایند از مردم محل خود خصوصا مردان پیر و جوانان و زنان که به عنوان برادر و خواهران من به شمار می آیند، می خواهم که با اتحاد از این اعمال بی خودی جلوگیری نمایند و خدای نخواسته نشود روزی که از هم بپاشند که دشمنان اسلام و دشمنان خودشان آنان را متلاشی می نمایند و زندگیشان را نابود می سازند.
اگر بخواهم سفارش بنمایم زیاد هست که نمی شود و موقعیت طوری هست که همین قدر هم بس است و سر شما را به درد نمی آورم چون زیاده روی هم می شود خودم می توانم بنویسم ولی شاید عده ای از شما عزیزان تاب شنیدن این سخنان را نداشته باشید، از پدر می خواهم کارهای مسجد را خیلی تا خیلی پرارزش انجام دهد چون در آن دنیا و همین دنیا تنها همین اعمالش هستند که جوابگوی خواهد شد و جای دهنده شما در بهشت ابدی.
پایان پیام/