کتاب «شلاق با تشدید بالای لام اش» جلد ششم مجموعه کتاب «یادگاران انقلاب» از تولیدات نشرشاهد، به کوشش پایگاه کتاب گویای ایران‌صدا شنیدنی شد.

به گزارش نوید شاهد، کتاب «شلاق با تشدید بالای لام اش» بخشی از خاطرات مبارزان انقلابی با رژیم طاغوت است. نویسنده در این اثر با تقسیم کار به دو بخش گذشته و زمان حال، زندگی «میر محمد صادقی» را مرور و بررسی کرده است. در بخش گذشته از زندگی میرمحمد صادقی می‌گوید و کاملاً رَویه‌ داستان مستند است، اما در بخش زمان حال به روایت داستانی اثر بیشتر توجه می‌کند. بر اساس خاطرات «میر محمد صادقی» به نویسندگی «حسن حبیب‌پور» از سوی نشر شاهد منتشر و در پایگاه کتاب گویای ایران‌صدا، در قالب کتاب صوتی، تولید شده است.

«شلاق با تشدید بالای لام اش» در نویدشاهد شنیدنی شد

در بخشی از یاداشت نویسنده کتاب «یادگاران انقلاب» آمده است: شخصیت اصلی داستان فردی انقلابی و مبارز است که بعد از انقلاب در کابینه‌ دکتر رجایی به‌عنوان وزیر کار منصوب می‌شود. وی بعد از مبارزات و مشاغلی که در آن فعالیت می‌کند، ادامه تحصیل می‌دهد و دکترای خود را از دانشگاه امیرکبیر دریافت می‌کند.

مردی که سرش تاس است، چند قرص سفیدرنگ از جیبش در می‌آورد و به آن یکی که آستین‌های پیراهنش را بالا می‌زند و می‌گوید: «ختایی! به من هم بده»، دو قرص می‌دهد و یکی را هم خودش می‌اندازد داخل دهانش. ناگهان برمی‌گردد و یک سیلی محکم می‌خواباند به صوتم. یک سمت صورتم داغ و کرخت می‌شود و صدای زنگ ممتدی توی گوشم می‌پیچد. انگار بی‌حس شده‌ام. هنوز درد را احساس نمی‌کنم. تا به خودم بیایم یک سیلی دیگر با پشت دستش به طرف دیگر صورتم می‌زند. این بار صدای به‌هم‌خوردن استخوان‌های دستش با استخوان صورتم را می‌شنوم و درد تا مغز استخوانم می‌رود.
گاهی وقت‌ها یادم می‌رود چه رنج‌ها کشیده‌ام. زمان که می‌گذرد رنج‌ها خاطره می‌شود. خاطره درد ندارد، فقط گفته می‌شود یا نوشته. اما در ته نگاه‌ها درد زنده می‌ماند. چشم‌ها درد را در خود حفظ می‌کنند، هرچند سال‌ها گذشته باشد. آن حادثه‌ بزرگ انقلاب شکوهمند اسلامی حاصل رنج‌های سالیان انسان‌هایی بود که راهشان را درست انتخاب کرده بودند و رنج کشیدن در صراط مستقیم را به جان خریده بودند. با تک‌تکشان که روبه‌رو بنشینیم، انگار برایمان قصه می‌گویند، یا حکایتی که در کودکی‌هایمان مادربزرگ‌ها تعریف می‌کردند و فقط در خیال بود که اتفاق می‌افتاد نه در واقعیت. ما هم خیالمان راحت بود که در واقعیت نه دیوی هست، نه اژدهای هفت‌سری، اما جان و دل این انسان‌ها پر از جای زخم پنجه‌های دیو و اژدهاست.

فصل1:

آمار بازدید : 3
 
فصل2:
آمار بازدید : 1
 
فصل 3:
آمار بازدید : 0
 
صدای کل کتاب:
آمار بازدید : 1
 
 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده