شهید ابراهیم هندوزاده

شهید ابراهیم هندوزاده
خاطراتی پیرامون شهید «ابراهیم هندوزاده»؛

من خمس فرزندانت هستم!

فرزندم (مصطفي هندوزاده) شوخي کنان گفت: « مادر! صاحب 5 فرزند شده اي، بايد يکي از آنها را خمس بدهيد، من خمس فرزندانت هستم.» اما من مصطفي و ابراهيم را خمس دادم.
خاطراتی پیرامون شهید «ابراهیم هندوزاده»؛

بوسه و تاول

وقتي ابراهیم را روي برانكارد گذاشتند، هوس كردم ببوسمش. تمام بدنش را باندپيچي كرده بودند. خم شدم و پشت پايش را بوسيدم. بعداً لب و دستم تاول زد. سوم اسفند ماه سال 1364 در انگلستان شهيد شد.

خاطراتی پیرامون شهید «ابراهیم هندوزاده»/ زن ناشناس

يکي از پرستارها گفت :« از سه روز قبل که برادرتان اينجا بستري شده ، خانمي از وي پرستاري مي کرد. امروز که شما آمده ايد، از آن خانم خبري نيست.» هيچ وقت آن زن را نديديم.

خاطراتی پیرامون شهید «ابراهیم هندوزاده»/ غسل ليله القدر

براي اولين بار غسل ليله القدر را از او آموختم . قبلاً حتي اسم چنين غسلي را نشنيده بودم . اولين شب قـدر که اتفاقاً هـوا هم خيلي سرد بود .
خاطراتی پیرامون شهید ابراهیم هندوزاده؛

آرزوی شهادت با بمب شیمیایی!

ابراهیم گفت: «من و رضا عهد کرده بوديم هر دو با هم شهيد شويم. حالا که او شهيد شده، آرزويم اين است كه من هم به وسيله‌ي بمب شيميايي شهيد شوم.» عاقبت ابراهـيم به آرزويش رسيد.
خاطراتی از شهید ابراهیم هندوزاده؛

مسئولی که همیشه لباس کهنه می پوشید!

ابراهيم مسئول تداركات واحد اطلاعات و عمليات بود، با وجود اين لباس هاي مستعمل و وصله دار مي پوشيد، يك روز پرسيدم: همه‌ي لباس ها و امكانات دست خودت است، چرا لباس كهنه مي‌پوشي؟...

عکس نوشت/ قرآن را گذاشت روی سینه ام و رفت

مادر شهید «ابراهیم هندوزاده»: توی خواب، یک نفر که قرآن توی دستش بود، آمد کنارم. قرآن را گذاشت روی سینه ام و رفت؛ همان موقع به هوش آمدم.
خاطراتی پیرامون شهید ابراهیم هندوزاده؛

شناسایی خطرناک در محور «ممد خشن»

از آن طرف هم نيروهاي خودي شروع به تير اندازي کردند، از هر دو طرف به سوي ما تيراندازي مي شد. به زحمت خودمان را نزديك خط رسانيدم و با فرياد و سر و صدا بچه‌ها را متوجه كرديم.

خاطراتی از شهید ابراهیم هندوزاده / ماندن اجباری نیست

ابراهيم گفت:« ماندن اجباري نيست. حالا که نمي‌خواهد، خودم او را از منطقه‌ي درگيري خارج مي‌کنم.» ماشين سيمرغ را آورد. کاليبر 50 را روي آن گذاشت. پشت کاليبر رفت و به راننده گفت: « ماشين را روشن کن. دنبال سيمرغ بيا.» راننده و ماشين را از منطقه‌ي خطر خارج کرد.

حرکت شجاعانه/ خاطراتی از شهید ابراهیم هندوزاده

شب ضد انقلاب به پـادگان مهاباد حمله كرد. قصد داشتند پـادگان را تصرف كنند. سلاح ژ-3 و نارنجك تفنگي برداشت. روي پشت بام رفت و به طرف ضد انقلاب نارنجك انداخت.

خاطراتی پیرامون شهید ابراهیم هندوزاده / کالبد شکافی در لندن

دانشمندان بیمارستان «ولینگتن لندن» ابراهیم را کالبد شکافی کرده بودند تا نتیجه‌ی تاثیر گازهای شیمیایی را که خودشان ساخته و در اختیار صدام قرار داده بودند، بر روی اندام‌های داخلی او ببینند.
به مناسبت سالروز شهادت "ابراهیم هندوزاده"؛

تولد در کرمان، شهادت در لندن

ابراهیم هندوزاده در تاریخ 64/11/24، پس از جراحت حاصل از بمباران شیمیایی به بیمارستان لبافی‌نژاد تهران و سپس به انگلستان اعزام شد و سرانجام در تاریخ سوم اسفند ماه 1364 به شهادت رسید.
طراحی و تولید: ایران سامانه