یادواره شهدای غریب اسارت فرصتی است مغتنم که بار دیگر با فرهنگ والای شهادت، روح و جسم خود را با عطر بهشتی شهیدان متبرک کنیم. از این‌رو، اولین یادواره شهدای غریب استان چهارمحال و بختیاری برگزار می‌شود.
نوید شاهد : وقتی اولين سري موشكهايي را كه از خارج خريديم و وارد كرديم، شهيد طهرانی مقدم کندوکاو کردند تا بلکه از طریقه ساخت موشک و راه اندازی و توسعه صنعت موشک آگاهی پیدا کنند.
شهید «ابراهیم شادفرسا» هجدهم تیر ۱۳۴۵ مصادف با عیدسعید قربان به دنیا آمد. در سال ۱۳۶۳ با پوشیدن لباس مقدس سپاه پاسداران به عضویت این نهاد انقلابی درآمد و به جمع دلیرمردان لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) پیوست. او مشتاقانه راهی مناطق جنگی شد و با توانمندی‌هایی که از خود نشان داد، فرماندهی گردان را برعهده گرفت. بنا بر رفاقتی که با شهید یدالله کلهر داشت به لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) پیوست و مسئول گروه اطلاعات و عملیات لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) را برعهده گرفت. او پس از دلاوری‌های فراوان در ششم مرداد ۱۳۶۷ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید.
شهید «عبدالله صالحی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: وصيتى كه دارم این است که راه من را ادامه دهید و اگر نمى‌توانید به جبهه بروید به صورت کالا و نقدى كمک كنید...
همرزم شهید تعریف می‌کند: شهید اخلاق بسیار خوبی داشت. او و سایر همرزمان هیچگاه از دشمن نمی‌ترسیدند. همیشه لباس رزم را پوشیده و آماده جنگ و شهادت بودند...
لیلا اعرابی مادر شهید «محمدحسین میرزایی» طی مصاحبه‌ای، به بیان خاطرهای از زمان اعزام فرزندش به جبهه پرداخته که شما را به تماشای قسمتی از فیلم مصاحبه دعوت می‌کنیم.
رحیمه جمال، نویسنده «دلاور بی‌ترمز» گفت: در تحقیقات و گفتگو با تعدادی از رزمنده ها و جانبازان روستاهای استان گلستان انجام دادم، به یک نقطه مشترک میان آنها رسیدم:«بی ترمز بودن»؛ به گونه ای که وقتی جنگ شروع شد، نوجوان های این خطه بی محابا دل به دریا می زدند و کسی نمی توانست جلوی آنها را بگیرد
ویژه برنامه «هنر مردان خدا» با اجرای برنامه‌های تئاتر، خاطره‌گویی، اکران فیلم سینمایی با حمایت معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امورایثارگران شهرستان‌های استان تهران در هفته دفاع مقدس در شهرستان ورامین برگزار شد. کلیپی از این برنامه را در نوید شاهد می‌بینید.
شهيد «عباس جريان» در قسمت سوم وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «چشم از همه چيز پوشيدم عشق خدا مرا آشفته کرد که ديگر طاقت دوری خدا را نمی‌توانستم تحمل کنم طاقت دوری شهيدان را نمی‌توانستم تحمل کنم اين همه محبت به پدر و مادر فاميل فرزند و همسر همش پوچ شد در مقابل خدا به چشم بنده تهی بود.»
شهيد «عباس جريان» در قسمت دوم وصیت‌نامه‌اش آورده است: «دل پدر و مادر را شکستن مثل دل خدا را شکندن است. هر چقدر برای پدر و مادرتان زحمت بکشيد و آنها را خوشحال نمائيد مطئمن باشيد عمل‌های خداگونه شما را به رستگاری می‌رساند.»
یک ساعت گذشته بود که یک مین جلوی بیل مکانیکی منفجر شد. حاج محمود آمد و گفت: «بیا برو استراحت کن» و قبل از آن که سوار بیل شود به من اشاره کرد «بیچاره! اینجا اتوبان شهادت است».