نوید شاهد - صفحه 213

آخرین اخبار:
نوید شاهد

مادر شهیدان والامقام «احمد و محمود بختیاری» به فرزندان شهیدش پیوست

مرحومه حاجیه خانم عذری هادی جعفری مادر شهیدان والامقام «احمد و محمود بختیاری» از شهرستان پیشوا، پس از سال‌ها صبر و استقامت در راه دفاع از ارزش‌های انقلاب و اسلام دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.

پیکر پدر شهیدان «مصطفی و موسی‌الرضا انصاری‌رامندی» در جوار فرزندان شهیدش آرام گرفت

مرحوم حاج علی اکبر انصاری رامندی پدر شهیدان والامقام «مصطفی و موسی‌الرضا انصاری‌رامندی» پس از سال‌ها صبر و استقامت در راه دفاع از ارزش‌های انقلاب و اسلام دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.
معرفی کتاب

«یک عمر غریبی یک عمر بی نشانی»

کتاب «یک عمر غریبی یک عمر بی نشانی» زندگی‌ و خاطرات شهید «عبدالزهرا مجد عبدی» است که به قلم آمنه آدینه به رشته تحریر در آمده است.

معلم قرآن و احکام

شهید غلامرضا شریفی بسیار آدم متواضع و مهربانی بودند و از همان کودکی فرایض دینی خود را به جا می آورد و با اینکه خودش هنوز به سن تکلیف نرسیده بود و فقط 10 سال داشت ولی قرآن و نماز را ترک نمی کرد و از آن روز معلم قرآن و احکام برای همس و سالان خودش شد.در ادامه نوید شاهد شما را به خواندن زندگی نامه این شهید بزرگوار دعوت می‌نماید.
گفتگوی اختصاصی با برادر شهید «غلامرضا شریفی»؛

«مادرم من خمس بچه‌های تو هستم»

«به خوبی به خاطر دارم یک روز مادرم به او گفت: «غلامرضا تو از همه کوچکتری، رفتن به جبهه برای تو زود است تازه همه برادرانت که در جبهه هستند تو پیش من بمان» اما غلامرضا در جواب مادرم گفت: «مادر مبادا بعد از شهادتم گریه کنی من خمس بچه های تو هستم و من شهید می‌شوم...» آنچه خواندید بخشی از سخنان برادر شهید «غلامرضا شریفی»در گفتگو با نوید شاهد خوزستان است. شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.

یادواره شهدای روستای قلعه محمدآقا برگزار می‌شود

یادواره شهدای والامقام روستای قلعه محمدآقا از توابع شهرستان شاهرود یکم تیرماه برگزار می‌گردد.
خاطرات/

«پدافندی فاو و جاماندگان قافله ی والفجر8»

38 سال پیش در 20 خرداد 1365 در پدافندی فاو، انفجار یک گلوله ی رژیم بعث عراق، شش تن از جاماندگان قافله ی والفجر8 را به رفقای شهیدشان می رساند. در ادامه خاطرات آخرین لحظات این شهیدان والامقام را از زبان همرزمانشان در نوید شاهد بخوانید.
روایت هایی از خواهر شهید بهروز دینوی زاده؛

«من در جبهه کفش بچه‌ها را جمع می‌کنم»

«در جبهه مسئولیت‌ داشت و ما می دانستیم اما خودش اصلا این را بروز نمی‌داد. به خوبی به خاطر دارم حتی وقتی قرار شد برایش به خواستگاری برویم، از او پرسیدیم: «در سپاه و جبهه چه می‌کنی که به خانواده عروس بگوییم؟!» با شوخ‌طبعی گفت: «خب من هم مثل بقیه فرمانده هستم. سپاه اگر ۲۹۹ عضو داشته باشد، حتما اگر مادرِ ۳۰۰ نفرشان بخواهند به خواستگاری بروند می‌گویند پسر ما در سپاه فرمانده است...»بعد خندید و گفت: «من در جبهه کفش بچه‌ها را جمع می‌کنم. مسئولیت کمی نیست!» آنچه خواندید بخشی از سخنان «شهلا دینوی زاده» خواهر شهید «بهروز دینوی زاده» از شهدای استان خوزستان در گفتگو با نوید شاهد است، شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.

کلیپ/گفتگو با رزمنده دلاور و جانباز«شهربانو زاده»

کلیپ دیدار و تجلیل از رزمنده دلاور و جانباز «حاج علیرضا شهربانوزاده» در جبهه‌های نبرد هشت سال دفاع مقدس در عملیات‌های زیادی حضور فعال و موثر داشت و سپس در جمع مدافعان حرم قرار گرفت و در عملیات‌های آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا شرکت نمود. وی همزمان با شهادت امام محمدباقر (ع) به همرزمان شهیدش پیوست و پیکر پاک و مطهرش، همزمان با روز عرفه به خاک سپرده شد.

گالری عکس شهید «بهروز دینوی‌ زاده»

شهید «بهروز دینوی‌ زاده» از شهدای شاخص شهر دزفول است که در طول دوران دفاع مقدس و تا قبل از شهادت، مسئولیت‌های متعددی در لشکر ۷ ولیعصر(عج) بر عهده داشته است، آنچه می‌بینید تصاویری است که تا به حال از این شهید گرانقدر دیده نشده است.

آلبوم عکس/ جانباز «حاج علیرضا شهربانو زاده»

رزمنده دلاور و جانباز«حاج علیرضا شهربانوزاده» متولد شهرستان دزفول پس از سالها حضور در جبهه و نیز حضور در خیل مدافعان حرم پس از طی یک دوره دردناک بیماری به دلیل جراحات شیمیایی همزمان با شهادت امام محمدباقر (ع) به یاران شهیدش پیوست و پیکر پاک و مطهرش، همزمان با روز عرفه به خاک سپرده شد.

چه زیبا، عرفه عارف شدی…

رزمنده دلاور حاج علیرضا شهربانوزاده 81 ماه در جبهه‌های حق علیه باطل حضور داشت که چندین بار مورد اصابت ترکش و در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفت و مدال جانبازی به گردن آویخت. وی پس از حمله تروریست‌های تکفیری به کشورهای اسلامی در جمع مدافعان حرم حضور یافت و پس از تحمل سال‌ها درد و رنج مجروحیت همزمان با روز عرفه به خاک سپرده شد. در ادامه نوید شاهد شما را به خواندن زندگی نامه این رزمنده دلاور بزرگوار دعوت می‌نماید.

تنها عکسهای جامانده از«شهید هوشنگ آدینه»

شهید شهید هوشنگ آدینه متولد شهرستان دزفول و از شهدای بسیجی هشت سال جنگ تحمیلی است که توسط پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد خوزستان منتشر می‌شود.
روایت حیرت انگیز مادر شهید هوشنگ آدینه؛

«بیل را به دست خودم بدهید»

«پیکر خونین هوشنگ را گذاشتند توی لحد و خشت ها را می چیدند و شروع کردن به خاک ریختن روی دسته گلی که دیگر حیات مادی نداشت. ناگهان زنی چادر به کمر گره زده افراد را یکی یکی کنار زد و جلو آمد. فریاد می زد: «بیل را به دست خودم بدهید» اول مردم امتناع می کردند. همه می گفتند:«مادر است دیگر حال و روزش خوب نیست. میوه ی دلش را از دست داده. داغ است. لابد نمی داند چه می گوید...»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان برادرش«محمد آدینه»در نوید شاهد بخوانید.

ماجرای امضای رضایت‌نامه!

مادر شهید «مهدی جباری» نقل می‌کند: «۱۵ سال داشت که پرونده‌اش دستش گرفته بود و آمد پیش من گفت: مامان اینو امضا کن. گفتم: این چیه؟ گفت: پرونده برای اعزام به جبهه است که می‌خوام برم جبهه. گفتم: برو پیش بابات که اون رو امضا کنه. اون موقع پدرش نگهبان بهیاری بود. ایشون هم گفته بود ببر مامانت امضا کنه. گفت: مامان امضا نمی‌کنه. همسرم زنگ زد بهم و گفت: بی‌انصاف چرا بچّه رو اذیت می‌کنی؟ گفتم: چیکار کنم؟ حکم شهادت پسرمو امضا کنم؟ تو امضا کن تا منم امضا کنم.» ادامه این روایت خواندنی را در نوید شاهد بخوانید.

پشتیبان ولی فقیه باشید

شهيد «رمضان پناهی» در وصيت‌نامه‌اش آورده است: «اگر می‌خواهيد در ادامه راه شهدا باشيد و اگر مي‌خواهيد شهدا را خشنود کنيد و اگر می‌خواهيد رزمندگان را ياری کنيد، امام و فقيه عالی‌قدر را کاملاً حمايت کنيد و آنها را تنها نگذاريد.»

توسعۀ بسیج و ترویج فرهنگ بسیجی در بنیاد شهیدِ دولت سیزدهم

فرمانده پایگاه مقاومت بسیج شهید زبردست بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان شرقی گفت: تشکیلات بسیج در بنیاد شهیدِ دولت سیزدهم توسعه یافت و ترویج فرهنگ و تفکر بسیجی نیز در این دوره بیش از گذشته بود.
خاطرات شفاهی

شهید مبارزه با اشرار

همسر شهید «فریدون سالاری» می‌گوید: «شهید انسان خودشناس و فهمیده‌ای بود، خیلی مهربان بود. به مدت چهار سال در کمیته خدمت کرد و بعد از آن تصمیم گرفت که به جبهه برود. شهید در کوه‌های حاجی‌آباد، هنگامی که در حال مبارزه با اشرار بودند بر اثر اصابت گلوله به شهادت می‌رسد.»
قسمت دوم خاطرات شهید «عطاءالله ریاضی»

همه لحظه‌هایمان با هم سپری می‌شد

همسر شهید «یدالله ریاضی» نقل می‌کند: «هر چهل پنجاه روز یک‌بار مرخصی می‌آمد؛ آن هم فقط ده روز. اما توی همین مدت کم آن‌قدر به ما انرژی می‌داد که تا مرخصی بعد، هر لحظه با خاطراتش شاد بودیم. دوست داشت همه لحظه‌هایمان با هم سپری شود. هرجا می‌رفت با هم می‌رفتیم...»

مروری بر زندگی شهید «فرید وشاحی»

نوید شاهد استان هرمزگان زندگینامه شهید والامقام «فرید وشاحی» را برای علاقمندان منتشر می‌کند.
طراحی و تولید: ایران سامانه