خاطرات شفاهی - صفحه 10

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات شفاهی
خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «نادر شادیوند» از شهدای فرهنگی استان ایلام است که در لباس بسیجی به دفاع از مملکت خویش پرداخت و سرانجام در آبان ۱۳۶۶ در جبهه مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید می‌گوید: «نادر بار‌ها به من می‌گفت مادر دوست دارم من شهید بشوم و تو مادر شهید...» در ادامه فیلم این گفتگو تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۷۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «حیدر رجب پور» از شهدای بسیجی استان ایلام است که اردیبهشت ۱۳۶۶ در جبهه گیلانغرب به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر گرانقدر شهید می‌گوید: پایبند به انقلاب و نظام باشید و جوانان ما از انقلاب و خون شهدا دفاع کنند و در مقابل دشمن ایستادگی کنند.
کد خبر: ۵۶۶۷۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «ولی‌اله میرزایی» از شهدای دانش آموز استان ایلام است که فروردین ۱۳۶۶ در جبهه چنگوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید می‌گوید: پسرم تنها ۱۷ بهار از عمرش گذشته بود که شهید شد، همیشه عکس امام روی سینه اش بود. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۶۴۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «ولی‌اله میرزایی» از شهدای دانش آموز استان ایلام است که فروردین ۱۳۶۶ در جبهه چنگوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد. شهید شد، همیشه عکس امام روی سینه اش بود.
کد خبر: ۵۶۶۴۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «ولی‌اله میرزایی» از شهدای دانش آموز استان ایلام است که فروردین ۱۳۶۶ در جبهه چنگوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد. شهید شد، همیشه عکس امام روی سینه اش بود.
کد خبر: ۵۶۶۴۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «ولی‌اله میرزایی» از شهدای دانش آموز استان ایلام است که فروردین ۱۳۶۶ در جبهه چنگوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد. شهید شد، همیشه عکس امام روی سینه اش بود.
کد خبر: ۵۶۶۴۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «ولی‌اله میرزایی» از شهدای دانش آموز استان ایلام است که فروردین ۱۳۶۶ در جبهه چنگوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد. شهید شد، همیشه عکس امام روی سینه اش بود.
کد خبر: ۵۶۶۴۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «آقا رضا زند بیرانوند» از شهدای سرباز استان ایلام است که فروردین سال ۱۳۶۵ در پادگان آموزشی اسلام آباد به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می‌گوید: آقا رضا پسرم بزرگم بود، منتظرم آمدنش بودم تا دامادش کنم که یک روز قبل از نامزدی‌اش به آرزویش رسید.
کد خبر: ۵۶۶۳۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۰

خاطره نگاری آزادگان
آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با جانباز و آزاده سرافراز «رضا دهستانی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۶۵۹۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر گرانقدر شهید دانش آموز «علی دوستان نژاد» می‌گوید: ساعت ۱۰ صبح بود که علی کتاب هایش را آورد خونه و گفت مادر مدرسه ما ۱۵ دانش‌آموز دارد که همگی با هم تصمیم گرفتیم جهت دفاع از خاک وطن در لباس بسیجی راهی جبهه شویم. از میان آن‌ها تنها «علی» شهید شد. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۶۵۹۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۲

شهید «جعفر دارشی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که فروردین 1367 در حلبچه عراق عملیات والفجر 10 به درجه رفیع شهادت نایل آمد. برادر شهید می گوید: فاصله سنی من و برادرم جعفر یکسال است او بسیار خجالتی بود و حتی آخرین باری که به جبهه رفت پشت تریلی حامل پدافند قایم شده بود چون خجالت می کشید از پدر و مادرم خداحافظی کند و این آخرین دیدار ما با شهید بود.
کد خبر: ۵۶۵۷۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید "احمدرضا ولاشجردی فراهانی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «رفتار و اخلاق بسیار خوبی داشت و با تمام هم سن های خود متفاوت بود. نماز و روزه اش قضا نمی شد. سحرها خودش از خواب بیدار و قبل از سحر خوان به عبادت مشغول می شد.»
کد خبر: ۵۶۴۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۹

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
صفرعلی پدر شهید "احمدعلی فتحی" در بیان تاثیر نحوه تربیت قرآنی همسرش در ایجاد ایمان قوی در فرزندانش گفت: « مادر درس زندگی واقعی را به آنها آموخت.»
کد خبر: ۵۶۴۹۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید "اصغر محمدی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «بسیار فرد فداکاری بود و به دین و ایمانش اهمیت می داد. پدرش تازه از دنیا رفته بود که عزم رفتن به جبهه کرد و وقتی به او گفتم یتیم های پدرت را چگونه بزرگ کنم؛ پاسخ داد آنها هم خدایی دارند و نگران نباش. »
کد خبر: ۵۶۴۹۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
زهرا فرخی مادر شهید "افشین عبدی" در خاطراتی از فرزند شهیدش با بغض در گلو گفت: «پسری بسیار مهربان و دلسوز بود به هر نیازمندی که می‌رسید کمکش می‌کرد. هدفش این بود که بعد از سربازی به دانشگاه برود که قسمت و تقدیرش شهادت بود.» اما در حین مأموریت بر اثر انفجار مین‌هایی که یادگار جنگ تحمیلی بود به قافله شهدای این سرزمین پیوست.
کد خبر: ۵۶۴۹۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۷

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «اکبر انصاری» در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «همیشه می گفت نماز و روزه خود را انجام دهید و خدا را لحظه ای فراموش نکنید. در هر حالتی تا صدای اذان را می شنید دست از کار می کشید و به سمت نماز می رفت.»
کد خبر: ۵۶۴۹۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
صدیقه صوفی مادر شهید "امین الله جانباز" گفت: «امین الله 9 سال بعد از شهادتش گمنام بود و بعد از آن چند تکه استخوانش را برایم آوردند. به من می گویید گریه نکن! ، جز گریه بر داغ فرزندم که غریبانه شهید شد کار دیگری هم مگر دارم.»
کد خبر: ۵۶۴۹۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید "امین الله دریا بیگیان" در وصف لحظه شهادت فرزند شهیدش گفت:«مادر برایش بمیرد که اینگونه غریبانه و مظلوم در سرما و زیر برف در سنگرش به شهادت رسید. لحظه ای که من در خانه گرم بودم ، پسرم زیر برف جان داد. خدایا از من این فدایی دل داغ دار زینب(س)را قبول کن»
کد خبر: ۵۶۴۹۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «امین کاظمی» با بیان اینکه ما هرچه داریم از صلوات بر محمد و آل محمد است، گفت: «از آنجا که هم پدرم در خدمت روحانیت بود و هم خودم اینگونه بودم و ما بسیار مقید به لقمه حلال بودیم. اتفاق عجیبی نبود که امین هم در خدمت مسجد و منبر باشد و در تقوا و دیانت فردی شود که لایق شهادت شد.»
کد خبر: ۵۶۴۹۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «براتعلی شیرازی» در خاطراتی از نحوه اعزامش گفت: «براتعلی روزی آمد گفت مادر من می‌خواهم به جبهه بروم ولی می‌دانم بابا نمی‌گذارد. من می‌روم و بعد تو رضایتش را به دست آورید سه ماه بود که هرچه نامه می‌دادیم جوابی نمی‌آمد تا اینکه خبر شهادتش را برایم آوردند.»
کد خبر: ۵۶۴۹۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۶