من و محمدعلي بهت زده حرفهاي آن نوجوان بسيجي را گوش مي داديم. او ادامه داد: با حرف بي بي زهرا(س) گريه ام گرفت و گفتم: بي بی جون ما اومديم تا حسين تو ياري کنيم، قيد آزادي رو هم زديم.
محرم سال 69 از راه رسيد. با وجود ممانعت بعثي ها و با پافشاري عده اي از بچه ها، بعثي ها مجبور شدند اجازه بدهند به صورت محدود و با شرايط تعيين شده عزاداري کنيم.
شهید «جهانگیر صدقی» در وصیت نامه خود آورده است: در پیشبرد انقلاب و میهن اسلامی خودتان بکوشید تا دماغ کشورهای ابرقدرت از قبیل آمریکا، شوروی، اسرائیل وصدام و صدامیان را به خاک وخون بکشانید.
محمّدجواد گفت: «مادر جان! برای من لباس مشکی نپوشید و گریه و بیتابی هم نکنید. به این فکر کنید که من امانت خدا نزد شما بودم و خداوند اراده کرد و امانتش رو پس گرفت. »
شهید «یوسف سالاری» چهارم ارديبهشت 1337، در روستاي پنگوئيه از توابع شهرستان بافت چشم به جهان گشود و در دهم شهريور 1366، در نهرعنبر بر اثر اصابت تركش خمپاره شهيد شد.
شهید «یوسف سالاری» قبل از حرکت به سوی منطقه به خانواده اش وصیت می نماید که من شهید می شوم و این دیدار آخر است و برایم گریه و زاری نکنید که گریه شما باعث خوشحالی دشمن می شود.
سایت نوید شاهد استان کرمان ویژه نامه سرلشکر شهید «محمدرضا وجدانی» را منتشر کرد. این مجموعه شامل زندگی نامه ، تصاویر و خاطراتی از این شهید گرانقدر است که در اختیار کاربران قرار می گیرد.