روایتی همسرانه

روایتی همسرانه

روایتی همسرانه از عشق یک شهید به زندگی

شب اول ازدواج ايشان در بدو ورود پاهای مرا شست و به چهار طرف خانه ريخت و گفتند كه بركت خانه را اين آب زياد می كند و بعد نماز شكرانه به جا آوردند. ايشان خيلی كم حرف می زدند بيشتر كتابهای عقيدتی می خواندند يا خطاطی می كردند.
طراحی و تولید: ایران سامانه