هواکم کم تاريک مي شد و رو به سردي مي رفت و برادراني که رفته بودند دوبه را محکم کنند برگشتند و سوار شدند و شب همگي در دوبه خوابيديم صبح که بلند شديم اول به سراغ طناب ها رفتيم و پس از اطمينان از اينکه دوبه حرکت نکرده نماز صبح را خوانديم. البته ناگفته نماند که همان شب چند نفر به طور نوبتي مشغول نگهباني بودند علاوه بر فشار رواني با کاهش سريع مواد غذائي که همراه داشتيم اين مسئله باعث شد که فشار اقتصادي هم برما حاکم شود و برادر اميري اعلام کردند که هر کس هر چيز خوراکي که همراه دارد بياورد اينجا بگذارد از اين به بعد امکانات خوراکي جيره بندي مي شود وهمه اين کار را انجام داديم بعد از جمع آوري اقلام خوراکي و آب تماس مجددي با برادران آباداني گرفتيم و آنها در جواب به ما اين چنين گفتند ما به نيرويي دريائي اعلام کرده ايم و قرار شده به وسيله هلي کوپتر با کشتي يا هاور کرافت به سمت شما بيايند.