کتاب اشک و لبخند

کتاب اشک و لبخند

بُرشی از کتاب "اشک و لبخند" |عطر دل‌انگیز سوغاتی!

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اشک و لبخند" که منیره میرزایی داستان‌های کوتاهی از شهدای مدافع حرم را در آن روایت می‌کند، می‌خوانیم: «ابراهیم از تو کیفش به پرچم سبز درآورد و گرفت سمت بهاره: آخرین باری که رفتم زیارت، موقع برگشت، دلم از اونجا کنده نمی شد. حالم خراب بود. بهاره پرچم رو دو دستی از ابراهیم گرفت و به صورت گذاشت. عطری دل انگیزی جانش را نوازش کرد.»

برشی از کتاب "اشک و لبخند"

در قسمتی از کتاب "اشک و لبخند" که منیره میرزایی داستان‌های کوتاهی از شهدای مدافع حرم را در آن روایت می‌کند، می‌خوانیم: «فروردین با تمام قشنگی‌های صورتی و سبزش تموم شد. امیر دیر به دیر زنگ میزد. در جواب الهام و ثنا که گله می‌کردند، می‌گفت: می‌خوام اینجا از همه چیز فارغ باشم!»
طراحی و تولید: ایران سامانه