نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - اکرم ارجح
خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -4
در اوایل اسارت، در داخل اردوگاه سنگی نبود تا از آن به عنوان مهر استفاده کنیم. این بود که ناگزیر یک پاره آجر پیدا کردیم و پس از تکه تکه کردن، آن را به داخل آسایشگاه بردیم. البته عراقیها مدام هشدار می دادند که کسی حق نگهداری سنگ و یا آهن آلاتی از قبیل چاقو، پیچ گوشتی و غیره را ندارد و افراد خاطی به شدت تنبیه می شوند.
کد خبر: ۴۶۰۳۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 8
عراقیها قبل از ما، یک گروه از اسرای داخل اردوگاه را به زیارت برده بودند و به آنها اجازه نداده بودند که نماز صبح را بخوانند. این مسئله خیلی برای ما سخت بود و با اینکه یک عمر انتظار زیارت قبر ابا عبدالله الحسین (ع) را داشتیم، اما نتوانستیم به خاطر یک امر مستحب (زیارت)، یک امر واجب را (نماز) کنار بگذاریم و ناچار از این فرصت چشم پوشی کردیم .
کد خبر: ۴۵۹۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 3
در روزهای اول که به اسارت دشمن در آمده بودیم، نماز را در خط اول و پشت جبهه، با ترس می خواندیم، چرا که از طرف عراقیها تحت فشار قرار داشتیم. بعد از گذشت یک هفته در بصره، ما را به بغداد بردند و وقتی در محلی اسکان یافتیم تصمیم به خواندن نماز گرفتیم، اما باز با مخالفت عراقیها رو به رو شدیم.
کد خبر: ۴۵۹۲۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -1
ما را که حدود پنجاه نفر بودیم، به سازمان امنیت بغداد منتقل کردند و در اتاقی به ابعاد 6X4 متر، که یک پتو کف آن را می پوشاند، حبس نمودند. این اتاق یک دریچه داشت که از طریق آن، نور خورشید بر روی دیوارسلول می افتاد. به همین دلیل توانستیم جهت صحیح قبله را پیدا کنیم.
کد خبر: ۴۵۹۲۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۹

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -2
آن شب، پس از صرف شام، مشغول خواندن نماز مغرب و عشا شدم. نمازم را که خواندم، متوجه نگهبانی شدم که پشت پنجره ایستاده بود و داخل سلول را می پایید. او به یکی از بچه ها خیره شده بود و نماز خواندن او را تماشا می کرد.
کد خبر: ۴۵۹۲۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۴