شمشیرهای ولایت/ تبعیت از ولایت در کلام سرداران شهید استان کرمان
نوید شاهد کرمان، تک تک سلول هایشان به عشق ولایت در وجودشان نفس می کشید. برای رضای خاطر رهبر و ولی فقیه زمان، که همانا رضای الهی را در پی داشت، از هیچ کوششی فروگذار نمی کردند.
جانشان بود و کلام ولایت، کسانی که حتی برای یک بار هم از نزدیک رهبر و امام و مقتدای خود را ندیده بودند، ولی به عشق او شیر روز بودند و زاهد شب.
مصداق آیۀ شریفۀ» اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامرمنکم» بودند همچنان که در خاطراتشان می خوانیم:
سردار شهید احمد سلیمانی؛
اخبار که شروع شد، گوینده پیام مهمی از حضرت امام را خواند.فرموده بودند: به دولت، ارتش و ژاندارمری اخطار می کنم اگر با توپ و تانک ها و قوای مجهز تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می دانم و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی می کنم.(صحیفۀ نور جلد 8)
احمد از درخت پائین آمد. کاپشنش را برداشت و گفت: من رفتم! پدر پرسید: کجا؟ مگر نمی بینی محصول روی درخت مانده؟
گفت: مگر فرمان امام را نشنیدی؟
احمد همان روز رفت کرمان. چون در بسیج دورۀ آموزش نظامی دیده بود، با تعدادی از بچّه های سپاه کرمان، عازم مهاباد و پاوه شد.
سردار شهید احمد شول؛
احمد آقا از جمله کسانی بود که اگر هزار بار قطعه قطعه اش می کردند، بعد از هر بار زنده شدن، به حقانیت راه حضرت امام و وجود مبارک او شهادت می داد.
احمد یک فرش داشت که برای یک ذره اش خود را فدا می کرد. این فرش هویت داشت.این هویت را «آقا» داده بود. آقا در جماران بود. از او به یک اشاره، از ما به سر دویدن.
این فرش زیر پای احمد و بچّه های مخلص جبهه بود.
فرشِ احمد، خاک جمهوری اسلامی بود. در گسترۀ این خاک، امام نفس می کشید.
این فرش خاکی رنگ، مثل لباس بسیجی بود. عزت داشت.
احمد آقا اهل خط و خط بازی نبود. می گفت: خط و خط بازی مال کسانی است که ولایت ندارند، شکمشان سیر است و حالا می خواهند بر گردۀ مردم سوار شوند.
سردار شهید علی آقا ماهانی؛
از بیمارستان که مرخص شد، در جواب مادر که می گوید:کمی بمان استراحت کن که خوب بشی بعد به جبهه برو،با ناراحتی پاسخ می دهد: یعنی می گویی خمینی را تنها بگذارم و بنشینم پیش دست شما؟
اگر تو مسلمانی، اگر نماز می خوانی، باید مرا تشویق کنی که هر چه زودتر برگردم جبهه! مگر نشنیده ای که روزی شاه می رود نزد امام. مگر نشنیدی که شاه ملعون چه می پرسد و امام چه جواب می دهد؟
شاه از حضرت امام سوال کرده بود که حالا تو با کدام سربازت می خواهی با من بجنگی؟امام فرموده بود: سربازهای من هنوز در گهواره اند.
امروز ما همان سربازهای داخل گهواره هستیم که بزرگ شده ایم. حالا می گویی به حرف امام پشت کنیم؟!
سردار شهید محمد آرمان؛
محمد خود را تابع بی قید و شرط امام می دانست و در اجرای اوامر ایشان از جان مایه می گذاشت.خود را پیرو بی چون و چرای ولایت می دانست تا حدی که می گفت: اگر رهبرم فتوا بدهند که بچّه هایتان را قربانی کنید تا اسلام زنده بماند و این انقلاب حفظ شود، من راضی هستم.
شهید حجت الاسلام عبدالرزاق نوری صفا:
قدر این مملکت را بدانیم. من همیشه خدا را شکر می کنم که چنین جایی داریم، دیگر فکر نمی کنم مثل این کشور و انقلاب به وجود بیاید همچنان که مثل امام و شهید بهشتی و مطهری و آیت الله خامنه ای به وجود نمی آید.
ما کشورمان گلستان است قدر گلستان را باید دانست و با چنگ و دندان از آن محافظت کرد.نگذاریم خار در این گلستان وارد شود.این خارها تنها با خون شهدا برچیده می شوند نه با حرف.
نوری صفا با اعتقاد عمیق به ولایت فقیه، در هر فرصتی که به دست می آورد، دیدگاه های رهبر معظم انقلاب و برتری فتاوای ایشان را نسبت به دیگر فقها مورد بررسی قرار می داد و با دلیل و برهان قاطع، مرجعیت رهبر فرزانۀ انقلاب را می شکافت. اصرار داشت جامعه باید مبلّغ چنین بزرگواری باشد.
سردار شهید عبدالمهدی مغفوری؛
اگر ما ولایت نداشته باشیم، هیچ چیز نداریم.
هر کس حضرت امام خمینی را بشناسد، نام او را بی وضو بر زبان جاری نمی کند.
در کشور تحت ولایت امام، رعایت قانون واجب شرعی است، اگر خطا کنیم، در آن دنیا با شرمندگی باید جواب ولایت را بدهیم.
جان من به فدای امام که آمد و اسلام را زنده کرد.
به احترام نام امام، از جا برمی خیزم چرا که او نایب برحق امام زمان(عج) است و نمی توانم در هنگام شنیدن نامش بی تفاوت باشم.
هنگام خرید، از مغازه ای خرید کنید که فروشنده ولایتمدار باشد.
منبع: شمیم عشق