خاطره ای از سردار شهید حمید ایرانمنش/ قرارداد با امام زمان(عج)
شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۳۱
حمید در عملیات فتح المبین مدتی مفقود شد. بعدها از خودش شنیدیم که اسیر شده، به قول خودش به خاطر قراردادی که با امام زمان(عج) داشته، او هم نجاتش داده است.
نوید شاهد کرمان: حمید در عملیات فتح المبین ، اواخر عملیات مدتی مفقود شد. بعدها از خودش شنیدیم که اسیر شده . به قول خودش به خاطر قراردادی که با امام زمان داشته، او هم نجاتش داده است.
می گفت:"در اثر برخورد ترکش خمپاره یا آرپی جی مجروح شدم و از هوش رفتم . فردا ظهر ساعت یازده به هوش آمدم و خودم را در محاصرۀ بیست عراقی دیدم .خودرا به مردن زدم و دعا کردم که ای امام زمام ، من هر کار کردم، برای رضای خدا بود و برای اعتلای دین اسلام . خودت مرا نجات بده .
بعثی ها به سوی من آمدند و حتی لگدی هم به من زدند اما چون فکر کردند مرده ام ، رفتند . ده دقیقه بعد دو سرباز عراقی نزدیک شدند . باز هم احتیاط کردم و خود را به مردن زدم . اما این دو برادر عراقی با بغض مرا سرباز ( امام ) خمینی خطاب کردند و وقتی جیب هایم را گشتند و مهر ، قرآن و عکس امام را در آوردند، به صدام فحش دادند و گفتند که این سربازعلی و محمد است.
به دلم افتاد این لطف امام زمان است و حرکتی کردم که آنها متوجه شدند زنده هستم . مرا به سنگرشان بردند و غذا دادند.
بعضی از عراقیها که فارسی بلد بودند گفتند که به زورآنها را به جبهه آورده اند . دکترشان از دیدن من خیلی ذوق می کرد . قربان صدقه ام می رفت و حتی پیش از سربازان عراقی مرا معاینه و پانسمان کرد . تمام تنم پر از ترکش بود و دردناک . مرا سوار تانکی کردند تا به عقب منتقل کنند . اما من از خدا خواسته بودم شهید بشوم اما اسیر نشوم.
برای همین در یک لحظه وقتی خدمه ی تانک پیاده شدند و دیدم کسی دور و بر تانک نیست ، از فرصت استفاده کردم و کمی سینه خیز و کمی به حالت دو به سمت سنگرهای خودی آمدم . وقتی بچه ها را دیدم ، سر به سجده گذاشتم و خدا را شکر کردم. مرا با هلی کوپتر به بیمارستان اهواز منتقل کردند.
برگرفته از کتاب چریک: پیرامون خاطرات سردار شهید حمید ایرانمنش فرمانده گردان پیاده از لشکر 41 ثارالله
شهید حمید ایرانمش در سال 1334 در کرمان به دنیا آمد. آغاز نوجوانی اش با زمزمه مخالفت علیه حکومت پهلوی توأم بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، سپاه خانه اصلی حمید شد و از همین جا برای مبارزه با احزاب آتش افروز به کردستان رفت. به خاطر شجاعت و جسارتش در مبارزه با این اشرار به او حمید چریک می گفتند.
پس از بازگشت از کردستان به جبهه جنگ رفت و در عملیات مختلف شرکت می کرد. او با شایستگی تمام فرمانده گردان شد.
در عملیات بیت المقدس که به آزادی خرمشهر منجر شد حمید با رزمی متوهرانه در حالیکه بیش از بیست گلوله به تنش نشسته بود به شهادت رسید.
نظر شما