4 خاطره از شهید «علی اکبر محمدحسینی»/ماجرای روز عاشورا
دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۰۲
صبح عاشوراي سال 1359 به ما دستور دادند که در ارتفاعات مشرف بر سومار تظاهر به تک کنيم، به سنگرهاي برادران ارتش رسيديم، آنها از طرف بنيصدر ملعون دستور داشتند تا با ما همکاري نكنند با وجود اين، قرار شد با آتش تهيه از ما پشتيباني کنند.
نوید شاهد کرمان، شهید «علیاکبر محمدحسینی» در تاریخ 22 مهر 1337 در کرمان چشم به جهان گشود. وی در چهارمین روز از عملیات پیروزمند فتح بستان (طریق القدس) از ناحیه پا مجروح شد، اما برای حفظ روحیه نیروهای تحت امرش، تا آخرین لحظه در منطقه ماند و سرانجام در منطقه زیر پل سابله به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
خاطراتی از شهید «علی اکبر محمدحسینی» را از نظر می گذرانیم:
در حادثهي دارلک ، تعدادي از پرسنل سپاه وبسيج به شهادت رسيدند . گروهي از مردم قصد داشتند به تلافي اين عمل ، خانه و علوفهي کردهاي محل را به آتش بکشند. اکبر و محمود به اين عمل اعتراض کردند. وقتي متوجه شدند اعتراض آنها موثر واقع نشده است، اسلحه ها را از ضامن خارج کرده و به سوي عده اي که براي آتش زدن خانهها جمع شده بودند، نشانه رفتند. اکبر با صداي بلند گفت: « زن ها و بچه هاي محلي حتي اگر همسران و پدران شان ضد انقلاب باشند، گناهي ندارند . از مسلمان انتظار نمي رود که با زن و بچه طرف شود .» بحث و جدل بالا گرفت . نهايتاً مردم قانع شدند و پس ازعذرخواهي موضوع فيصله يافت.
***براي ملاقات علي آقا ماهاني که در عمليات روز عاشورا مجروح شده بود، به اتفاق اکبر عازم تهران بوديم . از وي خواستم چگونگي عمليات را شرح دهد. گفت: «صبح عاشوراي سال 1359 به ما دستور دادند که در ارتفاعات مشرف بر سومار تظاهر به تک کنيم وتپه هاي 303 و سادات 1 و2 و3 را از عراق بگيريم. اين ارتفاعات دشمن را بر منطقه مسلط کرده بود. هشت نفر بوديم. همه اهل کرمان . سلاح سنگين هم نداشتيم . آن روز به احترام امام حسين (ع) همه روزه بوديم . حرکت کرديم. به سنگرهاي برادران ارتش رسيديم . آنها از طرف بنيصدر ملعون دستور داشتند تا با ما همکاري نكنند با وجود اين، قرار شد با آتش تهيه از ما پشتيباني کنند. با فرياد الله اکبر از تپه بالا رفتيم . قبلاً عهد و پيمان بسته بوديم و قرار گذاشتيم اگر کسي مجروح يا شهيد شد . بقيه بدون توقف به حرکت ادامه بدهند و کار را رها نکنند . همان طور که از تپه بالا ميرفتيم ، انواع گلولهها به طرف مان ميآمد . از تپهي اول گذشتيم . تير به فک علي ماهاني اصابت کرد وروي زمين افتاد. کمي جلوتر محمود اخلاقي را به رگبار بستند و کمي بعد (محمود) يوسفيان به شهادت رسيد . از آن جمع ، سه نفر تير خوردند که غير از علي آقا ماهاني دو نفر ديگر ( اخلاقي ويوسفيان ) شهيد شدند . عاقبت تپهها را از عراقي ها گرفتيم . با وجود اينکه يک گردان مکانيزه در آنجا مستقر بود .» اين خلاصه اي از ماجراي روز عاشورا از زبان اکبرمحمد حسيني بود .
*** من در تاريخ 12/8/59 مسئول محور سومار شدم . مدتي بعد، 7 نفر از برادران کرماني به فرماندهي اکبر به ما ملحق شدند و قرار شد صبح عاشورا براي فريب دشمن تظاهر به تک کنيم . اکبروديگران آن روز حماسه آفريدند . غسل شهادت کردند و با دهان روزه به ارتفاعات حمله بردند . ارتفاعات را با اسلحهي سبک تصرف کردند و 4 روز آنجا را در تصرف داشتند . اين افراد يک عمليات صوري را به عمليات واقعي تبديل کردند. به طوري که همه غافلگير شدند. مطمئن هستم اگر آن روز امکانات داشتيم و اين برادران را پشتيباني مي کرديم تا شهر مندلي پيش مي رفتند. آنها به مدت 4 روز در ميان نيروهاي عراقي بر ارتفاعات مسلط بودند و پس از اين مدت مجبور به عقب نشيني شدند و يک مجروح و دو شهيد را با خودشان آوردند.
***عدهاي از رزمندگان به دليل عدم آشنايي با منطقه به کمين نيروهاي عراقي افتادند و به شهادت رسيدند . جنازهي آنها ، مدت ها کنار رودخانه باقي ماند و زير شن و ماسه دفن شد . تصميم گرفتيم جنازه ها را از منطقه خارج کنيم. دشمن بر محل تسلط داشت و امکان خطر بسيار زياد بود. هر کسي توانايي انجام اين ماموريت را نداشت . اکبر داوطلب شد و با تحمل سختي هاي فراوان و زيرديد وتير دشمن جنازه ها را يکي يکي خارج کرد. خيلي جرات و جسارت داشت .
برگزفته از کتاب «حماسه سابله»
نظر شما