خاطراتی پیرامون شهید «علی ژاله»/ با نقشه تقلب همراهی نکرد
دوشنبه, ۰۲ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۴۵
از او خواسته بودند كه پاسخ سؤالات را به آنها برسان، هر كار كردند كه او را همراه خود سازند، موفق نشدند كه نشدند.
نوید شاهد کرمان، "نقشه اين بود: تقلب در امتحانات
درس نخوانده بودند و مي خواستند براي اجرايي كردن نقشهشان علي را كه كمتر كسي به او شك ميكرد؛ همراه خودكنند، از او خواسته بودند كه پاسخ سؤالات را به آنها برساند.
هر كار كردند كه او را همراه خود سازند، موفق نشدند كه نشدند.
***در كودكي همراه پدر و مادرش به مشهد رفت. هنگام برگشت اهالي به استقبالشان رفته بودند. من و برادران علي در مدرسه بوديم كه ديديم او به طرف مدرسه ميآيد. به طرفش دويديم، صورتش را بوسه باران كرديم، وقتي كه از وقايع سفر تعريف ميكرد، متوجّه شدم كه چيزي را در دستهايش پنهان كرده. وقتي ديد من متوجّه دست او شدهام، به ناگاه با صداي بلند به برادر بزرگش گفت:
كاكي امير، بَشَت قلمي آوردم كه جووَرم نداره.
از اين كه قلمي بدون جوهر آورده بود، از خوشحالي در پوستش نميگنجيد.
راوی: احمد افضلي ( معلم و همرزم شهيد)
***علي از جرأت و جسارت فوقالعاده اي برخوردار بود. هرگز به خاطر نميآورم كه او از كسي شكايت كرده و گفته باشد؛ فلان كس مرا كتك زده است!
هميشه بهترين دوست را انتخاب ميكرد. هر گاه بين دوستانش دعوايي اتفاق ميافتاد، به عنوان ميانجي پا به ميدان ميگذاشت و رشتهي پيوند دوستي آنها را دوباره گره ميزد.
راوی: امرالله ژاله ( برادر شهيد)
*** آفتاب خيلي زود غروب كرده بود.
و هوا كاملاً تاريك شد، ميخواستيم هر چه زودتر به روستا برگرديم. تنها راه برگشت عبور از ميانهي قبرستان بود.
من از قبرستان وحشت داشتم دوست نداشتم از آنجا رد شويم. اما علي اصرار داشت كه از آنجا عبور كنيم. هر چه اصرار كردم فايدهاي نداشت. بايد از ميان قبرها ميگذشتيم. ترس و لرز وجودم را فرا گرفته بود، اما او ...
راوی: تيمور قنبري ( دوست و همرزم شهيد)
شهید علی ژاله/ در سال 1341 در یکی از روستاهای رابر پا به عرصه وجود گذاشت. با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید و در سال 1365 فرماندهی گردان ضدزره لشکر پیروز ثارالله را برعهده گرفت تا اینکه سر انجام در عملیات کربلای پنج به فیض شهادت نائل آمد.
نظر شما