نبايد به اين عكس احترام بگذاريم!
چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۳
آن روز (چهارم آبان) قرار بود از مقابل عكس شاه، همهي دانشآموزان رژه بروند، قبل از شروع رژه علي به من گفت: نبايد به اين عكس احترام بگذاريم. من از شيخ حرفهايي دربارهي صاحب آن شنيدهام...
نوید شاهد کرمان، آن سال يك دوره مسابقات كشتي در سطح مدرسه برگزار شد. حضور مقتدرانهي علي و كشتيهاي دلاورانهاش با حريفان، مسابقات را تماشايي كرده بود. او با توجه به قدرت بدني بالايي كه داشت، همهي حريفانش را شكست داد. ولي اين موضوع باعث نشده بود تا باد به غبغب بيندازد و خودش را تافتهي جدا بافتهاي بداند.
راوی: اسماعيل بني اسدي-دوست و همرزم شهيد
***با تعطيلي مدرسه، كار اصلي علي شروع ميشد. ياري رساندن به والدين.
از جمله كارهاي او، درو كردن گندم، علف بريدن، گردو تكاندن و... بود كه به خوبي انجام مي داد.
با جثهي ريزي كه داشت گوسفندان را به كوه مي برد و غروب آنها را بر ميگرداند.
بارها ديده شده بود وقتي از صحرا به خانه برميگشت، اگر گوسفندي از گله گم ميشد، تا آن را پيدا نميكرد به منزل بر نميگشت.
راوی: احمد افضلي، معلم و همرزم شهيد
***با سن كمي كه داشت، بارها در جلسات شيخ نادعلي شركت كرده بود. صحبت هاي شيخ روي اوتأثير زيادي ميگذاشت. آن روز (چهارم آبان) قرار بود از مقابل عكس شاه، همهي دانشآموزان رژه بروند.
قبل از شروع رژه علي به من گفت: نبايد به اين عكس احترام بگذاريم. من از شيخ حرفهايي دربارهي صاحب آن شنيدهام...
من جرأت نداشتم كه شركت نكنم. ولي او تصميمش را گرفته بود. من جلوتر از او در صف ايستاده بودم. با حركت بچهها صف جلو ميرفت. همه به عكس احترام ميگذاشتند و رد ميشدند. نوبت من كه رسيد، دستم را براي اداي احترام بالا بردم، كه ناگهان با ضربهي محكم دست علي تعادل من به هم خورد و همهي بچهها شروع به خنديدن كردند. با اين كار او، مدير ما را از صف بيرون كشيد و با نواختن يك سيلي محكم به صورتمان ما را از مدرسه اخراج كرد .
راوی: اسماعيل بني اسدي دوست و همرزم شهيد
منبع: کتاب یک بیابان تانک
شهید علی ژاله/ در سال 1341 در یکی از روستاهای رابر پا به عرصه وجود گذاشت. با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید و در سال 1365 فرماندهی گردان ضدزره لشکر پیروز ثارالله را برعهده گرفت تا اینکه سر انجام در عملیات کربلای پنج به فیض شهادت نائل آمد
نظر شما